مجله رویش روانشناسی از دادن گواهیهای کاغذی معذور است. لطفا تقاضا نکنید. همه گواهی ها در صفحه شخصی کاربران موجود است.
جستجو در مقالات منتشر شده
۸ نتیجه برای توزنده جانی
ریحانه هاشمی سراج، دکتر حسن توزنده جانی، دکتر احمد زنده دل،
سال ۱۱، شماره ۳ - ( خرداد ۱۴۰۱/ شماره پیاپی ۷۲ ۱۴۰۱ )
چکیده
هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی رواندرمانی کوتاهمدت راهحل محور و طرحواره درمانی بر تحمل آشفتگی و تحملناپذیری بلاتکلیفی در زنان مبتلا به پراشتهایی روانی بود. این پژوهش از نوع نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون، پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه بیماران مبتلا به اختلال پراشتهایی عصبی در شهر کرج در سال ۱۴۰۱- ۱۴۰۰ بود. نمونه آماری شامل ۴۵ نفر از این زنان بود که بهصورت هدفمند انتخاب شدند. سپس، بهطور تصادفی ۱۵ نفر در گروه انتظار درمان و ۳۰ نفر در دو گروه آزمایش (هر گروه ۱۵ نفر) جایگزین گردیدند. گروه اول رواندرمانی کوتاهمدت راهحل مبتنی بر الگوی دشازر؛ گروه دوم طرحوارهدرمانی مبتنی بر الگوی یانگ و همکاران را بهترتیب طی ۸ و ۱۰ جلسه ۹۰ دقیقهای دریافت کردند. دادهها با استفاده از مقیاس تحملناپذیری بلاتکلیفی فریستون (IUS) (۱۹۹۴) و مقیاس خودسنجی سیمونز و گاهر (۲۰۰۵) (DTS) جمعآوری شد. ا دادههای پژوهش، به روش تحلیل واریانس آمیخته (با اندازهگیری مکرر) مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که رواندرمانی کوتاهمدت راهحل محور و طرحواره درمانی بر تحمل آشفتگی و تحملناپذیری بلاتکلیفی زنان مبتلابه پراشتهایی روانی اثربخش بوده هستند (۰۵/۰P<)، اما ابا توجه به نتیجه بهدستآمده از آزمون بونفرونی هیچ تفاوتی در اثربخشی این دو در افزایش تحمل آشفتگی و کاهش تحملناپذیری بلاتکلیفی مشاهده نشد (۰۵/۰<p) نتیجهگیری میشود این دو مداخله تاحدزیادی توانستند تحمل آشفتگی و تحملپذیری بلاتکلیفی را افزایش دهند و از اینرو میتوانند در درمان مبتلایان به پراشتهایی روانی استفاده شوند.
زهرا خوانساری، حسن توزنده جانی، احمد زنده دل،
سال ۱۱، شماره ۸ - ( آبان۱۴۰۱/ پیاپی ۷۷ ۱۴۰۱ )
چکیده
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش مهارتهای مبتنی بر ایماگو درمانی بر جهتگیری گفتوشنود و جهتگیری همنوایی در زنان متقاضی طلاق بود. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه گواه و دوره پیگیری یک ماهه بود. جامعۀ آماری را کلیه زنان متقاضی طلاق در سال ۱۴۰۱- ۱۴۰۰ تشکیل دادند که از بین آنها به صورت در دسترس ۳۰ نفر (هر گروه ۱۵ نفر) به عنوان نمونه انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگذاری شدند. دادهها با استفاده از مقیاس الگوهای ارتباطی کوئرنر و فیتزپاتریک (CPQ) (۱۹۹۰) جمع آوری شد. مداخله آموزش مهارتهای مبتنی بر ایماگو درمانی طی ۸ جلسه ۹۰ دقیقهای هفتهای یکبار انجام شد؛ اما گروه گواه هیچ مداخلهای را دریافت نکردند. دادههای پژوهش، به روش تحلیل واریانس آمیخته (با اندازهگیری مکرر) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها نشان داد آموزش مهارتهای مبتنی بر ایماگو درمانی بر جهتگیری گفتوشنود و جهتگیری همنوایی در زنان متقاضی طلاق موثر است (۰۵/۰>p). همچنین تأثیر آموزش مهارتهای مبانی بر ایماگو درمانی بر جهتگیری گفتوشنود و جهتگیری همنوایی پایدار بود (۰۵/۰>P). نتیجهگیری میشود آموزش مهارتهای مبتنی بر ایماگو درمانی بر افزایش جهت گیری گفت و شنود و کاهش جهت گیری همنوایی در زنا متقاضی طلاق موثر است.
فهیمه آخوندی، حسن توزنده جانی، احمد زنده دل،
سال ۱۱، شماره ۱۰ - ( دی ۱۴۰۱/ پیاپی ۷۹ ۱۴۰۱ )
چکیده
هدف این پژوهش اتعیین اثربخشی آموزش مهارتهای مبتنی بر رویکرد هیجان مدار بر حساسیت اضطرابی و کنترل عواطف زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی بود. این پژوهش از نوع نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون و گروه کنترل با مرحله پیگیری به مدت دو ماه بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی بود که جهت استفاده از خدمات روانشناختی در سال ۱۴۰۱- ۱۴۰۰به کلینیکهای روانشناسی و مراکز تخصصی ازدواج (تحت پوشش سازمان بهزیستی) شهر تهران مراجعه کرده بودند. نمونه آماری شامل ۳۰ نفر از این زنان بود که بهصورت در دسترس انتخاب شدند. سپس، بهطور تصادفی ۱۵ نفر در گروه گواه و ۱۵ نفر در گروه آزمایش جایگزین گردیدند. گروه مداخله آموزش مهارتهای مبتنی بر رویکرد هیجان مدار طی ۸ جلسه ۹۰ دقیقهای هفتهای یکبار دریافت کردند. دادهها با استفاده از مقیاس حساسیت اضطرابی فلوید و همکاران (ASI) (۲۰۰۵) و مقیاس کنترل عواطف ویلیامز و همکاران (ACQ) (۱۹۹۷) جمعآوری و به روش تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که آموزش مهارتهای مبتنی بر رویکرد هیجان مدار بر کاهش حساسیت اضطرابی و افزایش کنترل عواطف اثربخش است (۰۵/۰P<) که ۷/۵۴ درصد از حساسیت اضطرابی و ۴/۸۵ درصد از کنترل عواطف را گزارش کرد. نتیجهگیری میشود این مداخله تاحد زیادی توانست حساسیت اضطرابی را کاهش و کنترل عواطف را افزایش دهند و از اینرو میتوانند در درمان آسیبهای روانشناختی ناشی از روابط فرازناشویی استفاده شود.
افسانه نادری پور، حسن توزنده جانی، زهرا باقرزاده گلمکانی، احمد زنده دل،
سال ۱۱، شماره ۱۱ - ( بهمن ۱۴۰۱ /شماره پیاپی ۸۰ ۱۴۰۱ )
چکیده
هدف این پژوهش تعیین اثربخشی درمان فعالسازی رفتاری بر تحمل آشفتگی و ابعاد فراهیجانی منفی بیماران زن مبتلابه بیماری مولتیپل اسکلروزیس بود. این پژوهش ازنوع نیمهآزمایشی باطرح پیشآزمون، پسآزمون و گروه کنترل با مرحله پیگیری دوماهه بود. جامعهآماری بیماران زن مبتلابه مولتیپل اسکلروزیس بود که جهت استفاده از خدمات سازمان بهزیستی بهگروه تشخیص معلولیت سازمان بهزیستی تهران در سهماه سوم سال ۱۴۰۰ مراجعه کرده بودند. نمونهآماری شامل ۳۰ نفر از این زنان بود که بهصورت هدفمند انتخاب و بهطور تصادفی به دو گروه گواه و آزمایش (هرگروه ۱۵ نفر) قرارگرفتند. گروه مداخله درمان فعالسازی رفتاری را طی ۸ جلسه ۹۰ دقیقهای هفتهای یکبار دریافت کردند. دادهها بااستفاده از مقیاس تحمل آشفتگی سیمونز و گاهر (۲۰۰۵)(DTS) و فراهیجان میتمانسگروبر و همکاران (۲۰۰۹)(MES) جمعآوری و بهروش تحلیلواریانس با اندازهگیری مکرر مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد اثراصلی گروه برای تحمل آشفتگی (۷۴۱/
، ۴/۹۵F=) و برای فراهیجان منفی (۴۱۵/
، ۹/۱۳F=) معنادار هستند؛ یعنی دو گروه ازنظر میانگین تحمل آشفتگی و فراهیجان منفی تفاوت معناداری وجود دارد. در متغیر تحمل آشفتگی اثر اصلی سه مرحله پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری (۳۶۷/
، ۵/۱۴F=) متفاوتند. در متغیر فراهیجان منفی نیز اثراصلی سه مرحله پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری (۲۷۵/
، ۳۷/۷F=) معنادار و با ماندگاری اثر گزارش شد (۰۵/۰>p)؛ اندازه اثر نیز نشان از تأثیر و ۴/۶۳ درصد مداخله برافزایش تحمل آشفتگی و کاهش فراهیجان منفی دارد. نتیجهگیری میشود این مداخله توانست تحمل آشفتگی را افزایش و فراهیجان منفی را کاهش دهد.
زهرا خوانساری، حسن توزنده جانی، احمد زنده دل،
سال ۱۱، شماره ۱۲ - ( اسفند ۱۴۰۱/ پیاپی ۸۱ ۱۴۰۱ )
چکیده
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش مهارتهای مبتنی بر الگوی دلبستگی بر اسنادخصمانه و فراخشم در زنان متقاضی طلاق بود. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زنان متقاضی طلاق بود که جهت استفاده از خدمات روانشناختی در آبان ۱۴۰۰ لغایت بهمنماه ۱۴۰۰ به کلینیکهای روانشناسی (تحت پوشش سازمان بهزیستی) در شهر سبزوار مراجعه کرده بودند. نمونه این پژوهش شامل ۳۰ نفر از زنان متقاضی طلاق بود که بهصورت در دسترس انتخاب شدند. سپس، از میان نمونه پژوهش بهطور تصادفی ۱۵ نفر در گروه گواه و ۱۵ نفر در گروه آزمایش جایگزین شد. دادهها با استفاده از مقیاس اسنادخصمانه (HDS) (آرنتز و همکاران، ۲۰۰۳) و مقیاس سبکهای فراهیجانی (MES) بک و همکاران ۲۰۰۹) جمعآوری شد. مداخله آموزش مهارتهای مبتنی بر الگوی دلبستگی طی ۸ جلسه ۹۰ دقیقهای هفتهای یکبار انجام شد؛ اما گروه گواه هیچ مداخلهای را دریافت نکردند. دادههای پژوهش، بهروش تحلیل واریانس آمیخته (بااندازهگیری مکرر) مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. یافتهها نشان داد میزان تأثیرگذاری آموزش مهارتهای مبتنی بر الگوی دلبستگی بر اسناد خصمانه و فراخشم در زنان متقاضی طلاق ۱/۴۸ درصد است (۰۵/۰>p). همچنین ماندگاری آموزش مهارتهای مبتنی بر الگوی دلبستگی بر اسناد خصمانه ۶/۶۸ و در فراخشم ۸۹ درصد بود (۰۵/۰>P). نتیجهگیری میشود آموزش مهارتهای مبتنی بر الگوی دلبستگی بر اسناد خصمانه و فراخشم در زنان متقاضی طلاق موثر است.
ریحانه هاشمی سراج، حسن توزنده جانی، احمد زنده دل،
سال ۱۲، شماره ۱ - ( فروردین ۱۴۰۲/ پیاپی ۸۲ ۱۴۰۲ )
چکیده
هدف این پژوهش مقایسه فراخشم، فراتحقیر و فرا کنترل در زنان مبتلا به پراشتهایی روانی و پرخوری مفرط بود. این پژوهش از نوع توصیفی- علی مقایسهای بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه جامعه آماری شامل کلیه بیماران مبتلا به اختلال خوردن که جهت استفاده از خدمات روانشناختی در سه ماه اول سال ۱۴۰۰ به کلینیکهای روانشناسی و مراکز تخصصی تغذیه شهر کرج مراجعه کرده و تمایل به حضور در پژوهش را داشتند بود. روش نمونه گیری پژوهش بهصورت در دسترس بود. که تعداد ۵۰ زنان مبتلا به پراشتهایی روانی و ۵۰ زن مبتلا به پرخوری مفرط بهعنوان نمونه انتخاب شدند. دادهها با استفاده از مقیاس تشخیص اختلال خوردن استیک و همکاران (۲۰۰۰) (EDDS) و مقیاس فراهیجان میتمانسگروبر و همکاران (۲۰۰۹) (MES) جمعآوری شد. دادههای پژوهش به روش تحلیل واریانس ( چند متغیره) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین دو گروه از زنان مبتلا به پراشتهایی روانی و پرخوری مفرط در فرا تحقیر، فراکنترل تفاوت معناداری وجود دارد (۰۵/۰>p). همچنین بین این دو گروه از نظر فرا خشم تفاوت معناداری وجود ندارد (۰۵/۰ < p). نتیجهگیری میشود بین دو گروه زنان مبتلا به پراشتهایی روانی و پرخوری مفرط در مولفههای فراهیجان چون فراتحقیر و فراکنترل تفاوت معناداری وجود دارد اما در فراخشم بین دو گروه تفاوتی دیده نشد.
فهیمه آخوندی، حسن توزنده جانی، احمد زنده دل،
سال ۱۲، شماره ۳ - ( خرداد ۱۴۰۲/ پیاپی ۸۴ ۱۴۰۲ )
چکیده
هدف این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش مهارتهای مبتنی بر شفقتورزی بر عاطفه مثبت و اسناد خصمانه زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی بود. این پژوهش از نوع نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون و گروه کنترل با مرحله پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی بود که جهت استفاده از خدمات روانشناختی در سال ۱۴۰۱- ۱۴۰۰به کلینیکهای روانشناسی (تحت پوشش سازمان بهزیستی) شهر تهران مراجعه کرده بودند. نمونه آماری شامل ۳۰ نفر از این زنان بود که بهصورت هدفمند انتخاب شدند. سپس، بهطور تصادفی ۱۵ نفر در گروه گواه و ۱۵ نفر در گروه آزمایش جایگذاری شدند. گروه مداخله آموزش مهارتهای مبتنی شفقتورزی را طی ۸ جلسه ۹۰ دقیقهای هفتهای یکبار دریافت کردند. دادهها با استفاده از مقیاس مقیاس کنترل عواطف ویلیامز و همکاران (ACQ) (۱۹۹۷) و اسناد خصمانه آرنتز و همکاران (HDQ) (۲۰۰۳) جمعآوری و به روش تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که اثر اصلی گروه برای عاطفه مثبت (۷۷۱/
، ۰۵/۰> P، ۲/۹۴F=) و برای اسناد خصمانه (۳۱۵/
، ۰۵/۰> P، ۹/۱۲F=) معنادار است. در متغیر عاطفه مثبت اثر اصلی سه مرحله پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری (۳۲۷/
، ۰۵/۰> P، ۵/۱۳F=) و در متغیر اسناد خصمانه (۱۸۵/
، ۰۵/۰> P، ۳۷/۶F=) معنادار گزارش شده است. که ۸۹ درصد از عاطفه مثبت و اسناد خصمانه را گزارش کرد. نتیجهگیری میشود آموزش مهارتهای مبتنی بر شفقتورزی بر بهبود عاطفه مثبت و کاهش اسناد خصمانه اثربخش است. و این مداخله تا حد زیادی توانست عاطفه مثبت را افزایش و اسناد خصمانه کاهش دهند و از اینرو میتوانند در درمان آسیبهای روانشناختی ناشی از روابط فرازناشویی مفید باشد.
افسانه نادری پور، حسن توزنده جانی، زهرا باقر زاده گلمکانی، احمد زنده دل،
سال ۱۲، شماره ۵ - ( مرداد ۱۴۰۲ / پیاپی ۸۶ ۱۴۰۲ )
چکیده
هدف این پژوهش تعیین اثربخشی روان درمانی کوتاه مدت راه حل محور بر ادراک درد و تحمل پریشانی بیماران زن مبتلا به اختلال مولتیپل اسکلروزیس بود. این پژوهش از نوع نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری شامل بیماران زن مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس بود که جهت استفاده از خدمات سازمان بهزیستی به گروه تشخیص معلولیت سازمان بهزیستی تهران در سه ماه سوم سال ۱۴۰۰ مراجعه کرده بودند. نمونه آماری شامل ۳۰ نفر از این زنان بود که بهصورت هدفمند انتخاب شدند. سپس، بهطور تصادفی ۱۵ نفر در گروه گواه و ۱۵ نفر در گروه آزمایش جایگزین گردیدند. گروه مداخله روان درمانی کوتاه مدت راه حل محور را طی ۸ جلسه ۹۰ دقیقهای هفتهای یکبار دریافت کردند. دادهها با استفاده از پرسشنامه تحمل آشفتگی سیمونز و گاهر (۲۰۰۵، DTS) و پرسشنامه ادراک درد ملزاک (۱۹۷۵، MGPQ) جمعآوری و به روش تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد اثر اصلی گروه برای (۰۵/۰> P، ۰۵/۵۴F=) ادراک درد و (۰۵/۰> P، ۹/۴۴F=) برای تحمل پریشانی معنادار است؛ در متغیر ادارک درد اثر اصلی سه مرحله پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری (۰۵/۰> P، ۲/۵۴F=) و متغیر تحمل پریشانی (۰۵/۰> P، ۳/۴۵F=) معنادار است و ماندگار است. نتیجهگیری میشود که روان درمانی کوتاه مدت راه حل محور بر ادراک درد و تحمل پریشانی اثربخش بوده است.