مجله رویش روا‌ن‌شناسی از دادن گواهی‌های کاغذی معذور است. لطفا تقاضا نکنید. همه گواهی ها در صفحه شخصی کاربران موجود است.

جستجو در مقالات منتشر شده


۱۸ نتیجه برای ملکی

دکتر ناصر صبحی قراملکی، دکتر فرحناز مسچی، عاطفه حجتی،
سال ۵، شماره ۴ - ( پیاپی ۱۷، زمستان ۱۳۹۵ )
چکیده

بیماران سرطانی از ابتدای آگاهی از بیماری خود دچار پریشانی و اضطراب می شوند و بهداشت روانی آنان دچار تهدید می شود. در طول درمان نیز این تنش ها ادامه دارد و بسیاری از آنان به داروهای آرامبخش روی می آورند. موسیقی درمانی یکی از تکنیک هایی است که در جهت کاهش تنش ها در این بیماران مورد استفاده واقع می شود و در اغلب مواقع مؤثر واقع می شود. در این پژوهش آوای قرآن به عنوان نوعی موسیقی، بر روی بیماران سرطانی مورد استفاده واقع شده تا اثربخشی آن بر روی شادکامی بررسی گردد.

روش اجرای این پژوهش آزمایشی بود و به صورت مداخله ای برروی ۴۵ نفر از زنان مبتلا به سرطان سینه و رحم که در مراحل ۱ و ۲ شیمی درمانی بودند اجرا شد. این تعداد به صورت تصادفی به سه گروه ۱۵ نفره تقسیم شدند. گروه اول آوای قرآن به سبک ترتیل جواد پناهی را به مدت ۳۰ دقیقه در سه مرحله از شیمی درمانی گوش دادند. گروه دوم آوای قرآن به سبک تحدیر معتز آقایی را به همان ترتیب گوش دادند و گروه سوم در طول سه مرحله هیچ مداخله ای نداشتند و تحت کنترل بودند. قبل و بعد از اجرای آزمایش پرسشنامه‌ی شادکامی آکسفورد توسط آزمودنی ها تکمیل شد. بعد از یک ماه از اتمام آزمایش جهت پیگیری مجدد پرسشنامه توسط بیماران تکمیل شد.

یافته ها حاکی از‌آن بود که تفاوت معنی داری میان گروه های آزمایش و گواه در متغیر شادکامی وجود داشت(p<۰,۰۰۰). اما در مقایسه دو گروه ترتیل و تحدیر تفاوت معنی داری مشاهده نشد و هر دو گروه به یک میزان منجر به افزایش شادکامی شدند.

نتایج این پژوهش نشان داد که هریک از سبک های قرآنی با قاریان متفاوت می تواند شادکامی یماران سرطانی را افزایش دهد. بنابراین از آوای قرآن می توان به عنوان یک روش تسکین بخش در طول شیمی درمانی بیماران سرطانی بهره برد.


سیامک داداشی، دکتر عزت اله احمدی، دکتر حسن بافنده قراملکی، میلاد امینی ماسوله،
سال ۷، شماره ۵ - ( تابستان۱۳۹۷، مردادماه، شماره۵، شماره پیاپی۲۶ ۱۳۹۷ )
چکیده

مقدمه: پژوهش های مختلف نشان داده اند که فعالیت های بدنی می تواند در بهبود فعالیت لوب فرونتال و جلوگیری از افت شناختی  موثر باشد . بدین منظور هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی تاثیر فعالیت بدنی بر کارکردهای شناختی در بازیکنان حرفه ای و آماتور فوتبال بود

روش شناسی:. جامعه ی پژوهش حاضر شامل کلیه ی بازیکنان فوتبال باشگاه های تبریز بود که۱۶ بازیکن حرفه ای و ۱۶ بازیکن آماتور فوتبال بدین منظور به روش نمونه گیری در دسترس در گستره ی سنی ۱۸ تا ۲۵ سال با همتاسازی سن ، آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین برای سنجش انعطاف پذیری شناختی و آزمون عملکرد پیوستهCPT   را جهت ارزیابی  توجه پایدار و بازدار ی، اجرا نمودند.

نتایج: نتایج پزوهش حاضر نشان داد که توجه پایدار و بازداری بازیکنان حرفه ای و آماتور تفاوت معنی داری دارند(۰۵/۰P <) ولی از لحاظ انعطاف پذیری شناختی تفاوتی بین دو گروه مشاهده نشد.

نتیجه گیری: یافته ها حاکی از این هستند که بازیکنان حرفه ای توجه پایدار بهتری و همچنین بازداری بیشتری نسبت به بازیکنان آماتور دارند. دلیل این امر را میتوان در تاثیر تمرین و فعالیت های بدنی بر فرایندهای شناختی دانست که باعث می شود فوتبالیست های حرفه ای به دلیل مهارت بالا در توجه به توپ و بازداری حرکات در زمین فوتبال، توجه پایدار و بازداری بیشتری داشته باشند. همچنین دو گروه تفاوت معنی داری از لحاظ انعطاف پذیری شناختی نداشتند که این عدم تفاوت می تواند ناشی از تفاوت های هوشی در دو گروه باشد که در پژوهش حاضر در نظر گرفته نشد


احمد ولیخانی، محمدصالح محمدآبادی، مهسا ملکی مجد،
سال ۷، شماره ۸ - ( پاییز / آبان ماه ۹۷ / ۱۳۹۷ )
چکیده

هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه­ای هوش معنوی در رابطه­ی بین سبک­های هویت (اطلاعاتی، هنجاری و اجتنابی) با هوش هیجانی بود. بدین منظور ۲۰۰ نفر (۱۰۰ نفر دختر) از دانش­آموزان دبیرستانی شهرستان بم به روش نمونه­گیری در دسترس انتخاب و به پرسشنامه­های سبک­های هویت، هوش معنوی و هوش هیجانی تجدیدنظر شده شاته  پاسخ دادند. داده­ها با استفاده از مدل معادلات ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته­ها نشان داد که سبک­های هویت اطلاعاتی و هنجاری با هوش هیجانی و معنوی رابطه­ی معنادار و مثبت داشتند، امّا سبک هویت اجتنابی با هیچ یک از آنها رابطه­ی معناداری را نشان نداد. همچنین هوش معنوی با هوش هیجانی رابطه­ی معنادار و مثبت داشت. نتایج مدل واسطه­ای نیز نشان داد که هوش معنوی واسطه­ی رابطه­ی بین سبک­های هویت اطلاعاتی و هنجاری با هوش هیجانی قرار گرفت. بنابراین، با توجه به نتایج مطالعه­ی حاضر می­توان ادعا کرد که سبک­ هویت هنجاری و تا حدی سبک هویت اطلاعاتی به­واسطه­ی هوش معنوی بر روی هوش هیجانی نوجوانان تأثیر می­گذارد.


سمانه ملکی، دکتر علی اکبر ارجمندنیا،
سال ۸، شماره ۳ - ( شماره پیاپی ۳۶ / خرداد ۱۳۹۸ )
چکیده

خواندن مهم‌ترین و پیچیده‌ترین فعالیت آموزشی کودکان در سال‌های آغازین مدرسه است و زیربنای همه انواع یادگیری است. اختلال خواندن شایع‌ترین نوع اختلال یادگیری است. نقص و اختلاف چشمگیر حافظه فعال در افراد مبتلا به اختلال خواندن در پژوهش‌های مختلف به اثبات رسیده است. حافظه فعال یکی از فرایندهای شناختی مهم است که زیربنای تفکر و یادگیری می‌باشد و نقشی حساس در یادگیری خواندن و ریاضیات کودکان ایفا می‌کند. تحقیقات در مورد کودکان با اختلال یادگیری نشان می‎دهد که نقایص در حافظه فعال مرتبط با ناتوانی‏های خواندن، نوشتن و ریاضیات است. لذا به منظور طراحی مداخلات اثربخش برای این گروه از کودکان، در کنار فعالیت‌های متمرکز بر مهارت‌های خواندن، فراهم نمودن فرصت‎هایی برای تقویت حافظه فعال نیز ضروری به نظر می‌رسد.   
سمیه زند، دکتر مجید برادران، رضا نجفی، عاطفه ملکی، علی گلبازی مهدی پور،
سال ۸، شماره ۱۲ - ( شماره پیاپی ۴۵/ اسفند ۱۳۹۸ )
چکیده

رفتار غیر کلامی در روابط بین فردی افراد که از کشورهای مختلف و جنس متفاوت هستند نقش مهمی ایفا می کند. این مطالعه متقابل فرهنگی با هدف بررسی دانش نشانه های غیر کلامی در افراد ایرانی و ایتالیایی با در نظر گرفتن تفاوت های جنسیتی نیز صورت گرفته است. به منظور سنجش آگاهی از نشانه های غیر کلامی در نمونه ۳۶۰ شرکت کننده ایتالیایی و ۳۶۰ ایرانی از پرسشنامه غیر کلامی استفاده شد. نتایج نشان می دهد که ، گروه ایتالیایی در نشانه های غیر کلامی رتبه بالاتری نسبت به گروه ایرانی کسب کرده است ، این بدان معناست که پیشینه های فرهنگی مختلف بر دانش افراد از نشانه های غیر کلامی تأثیر می گذارد و همچنین در گروه ایرانی ، زنان نرخ بالاتری نسبت به مردان دریافت می کنند. این نشان می دهد که زنان نسبت به مردان از دقت رمزگشایی غیرکلامی بیشتری برخوردار هستند.
دکتر ناصر صبحی قراملکی، مژگان عباسی، فاطمه مهنار مشایخ، وحید بوربور،
سال ۹، شماره ۸ - ( آبان ۹۹ / شماره پياپي ۵۳ ۱۳۹۹ )
چکیده

بزهکاری نوجوانان یک پدیده اجتماعی در حال گسترش است که به شکل­های مختلف در جامعه رخ می­دهد .بنابرین توجه به این پدیده از اهمیت به­سزایی برخوردار است. در این راستا هدف پژوهش حاضر مقایسه  ابرازگری هیجان، سیستم­های بازداری/ فعال­ساز رفتاری و عدم تحمل بلاتکلیفی در نوجوانان بزهکار و عادی شهر تهران بود. این مطالعه از نوع علی­مقایسه­ای بود و جامعه آماری پژوهش شامل نوجوانان شهر تهران بودند. نمونه­گیری در این پژوهش به صورت هدفمند بود و با این روش ۶۰ نفر (۳۰ نفر نوجوان بزهکار و ۳۰ نفر نوجوان عادی) انتخاب شدند. داده­ها با استفاده از  پرسشنامه ابرازگری هیجانی (کینگ و امونز، ۱۹۹۰)، مقیاس سیستم­های بازداری/ فعال­ساز رفتاری (BIS/ BAS) (کارور و وایت، ۱۹۹۴) و مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی (فریستون و همکاران، ۱۹۹۴)، جمع­آوری شد. اطلاعات به دست آمده با استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیره تجزیه و تحلیل شد. نتایج این بررسی نشان داد ابرازگری هیجان، سیستم­های بازداری/ فعال­ساز رفتاری و عدم تحمل بلاتکلیفی در نوجوانان بزهکار و عادی متفاوت است (۰۵/۰P<). این یافته­ها بیان می­کند که ابرازگری هیجان، سیستم­های بازداری/ فعال­ساز رفتاری و عدم تحمل بلاتکلیفی از متغیرهای تاثیرگذار بر بزهکاری نوجوانان است. بر این اساس آموزش­های روانشناختی می­تواند در جهت تعدیل ویژگی­های شخصیتی و همچنین بزهکاری نوجوانان استفاده شود.
قیصر ملکی، سالومه قاسمی منصف،
سال ۹، شماره ۹ - ( آذر ۹۹/ شماره پياپي ۵۴ ۱۳۹۹ )
چکیده

هدف مطالعه حاضر مقایسه ابعاد شناخت اجتماعی (نظریه ذهن عاطفی، نظریه ذهن شناختی و بازشناسی هیجان) در کودکان مبتلا به اختلال یادگیری خاص، اختلال نقص توجه بیش­فعالی (ADHD) و نمونه عادی بود. در یک مطالعه علی- مقایسه­ای، ۴۲ کودک مبتلا به اختلال یادگیری خاص، ۴۳ کودک مبتلا به ADHD و ۴۵ کودک عادی از مدارس ابتدایی و کلینیک­های روان­شناختی شهر کرج با روش نمونه­گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل آزمون ذهن­خوانی از طریق تصویر چشم (بارون-کوهن و همکاران، ۲۰۰۱)، آزمون باور کاذب (بارون-کوهن و همکاران، ۱۹۸۵) و آزمون بازشناسی هیجان چهره (بنتون، ۱۹۹۴) بودند. برای تجزیه و تحلیل داده­ها از آزمون تحلیل واریانس یک­راهه و تحلیل واریانس چندمتغیره استفاده شد. در نظریه ذهن شناختی، نتایج تحلیل واریانس یک­راهه نشان داد که هر دو گروه مبتلا به اختلال یادگیری و ADHD نسبت به گروه عادی به طور معنادار نمرات پایین­تری کسب ­کردند (۰۰۱/۰>p). تفاوت سه گروه در نظریه ذهن عاطفی نیز مطابق با تحلیل واریانس چندمتغیره معنادار بود و گروه عادی نسبت به گروه مبتلا به ADHD عملکرد بهتری داشتند (۰۰۱/۰>p). مبتلایان به اختلال یادگیری نیز نسبت به مبتلایان به ADHD از نظریه ذهن بالاتری برخوردار بودند (۰۰۱/۰>p). علاوه بر این، نتایج در زمینه مقایسه سه گروه در بازشناسی هیجان نشان داد که تنها در زیرمقیاس شادی میان سه گروه تفاوت وجود دارد و افراد عادی نسبت به گروه مبتلا به ADHD در بازشناسی هیجانِ شادی بهتر عمل کرده­اند (۰۱/۰>p). مطابق با یافته­ها می­توان نتیجه گرفت که کودکان مبتلا به اختلال یادگیری و ADHD نسبت به نمونه عادی در سطوح بالاتر شناخت اجتماعی دچار نارسایی می­باشند، اما در سطوح اولیه و مراحل مقدماتی تفاوتی میان دو گروه مبتلا به اختلال­های فوق وجود ندارد. بر این اساس، مداخله­های مبتنی بر شناخت اجتماعی در کودکان دچار ADHD، می­بایست بیش­تر بر ابعاد شناختی آن متمرکز باشد. 

دکتر بهرام ملکی،
سال ۱۱، شماره ۴ - ( تیر ۱۴۰۱/ پیاپی ۷۳ ۱۴۰۱ )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی تحمل پریشانی در رابطه بین استرس ادراک‌شده و حس انسجام با اضطراب بیماری کرونا در دانشجویان اجرا شد. روش پژوهش همبستگی و از نوع تحلیل مسیر بود. ﺟﺎﻣﻌﻪ آﻣﺎری ﺷﺎﻣﻞ ﻛﻠﻴﻪ داﻧشجویان مشغول به تحصیل دانشگاه فرهنگیان استان کردستان در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۰ بود که از میان آن‌ها ۳۰۰ نفر به روش نمونه‌گیری تصادفی منظم انتخاب شدند. داده­ها با استفاده از پرسشنامه­های اضطراب بیماری کرونا (CDAS، علی­پور و همکاران، ۱۳۹۸)، تحمل پریشانی (DTS، سیمونز و گاهر، ۲۰۰۵)، استرس ادراک‌شده (PSS، کوهن و همکاران، ۱۹۸۳) و حس انسجام (SOC، آنتونووسکی، ۱۹۹۳) جمع­آوری شدند. به منظور تجزیه ‌و تحلیل داده‌ها از روش تحلیل مسیر در نرم‌افزار SPSS و AMOS نسخه ۲۱ استفاده گردید. نتایج نشان داد که مدل با داده­های پژوهش برازش دارد (۰۱/۰>P). با توجه به یافته­ها، استرس ادراک‌شده، حس انسجام و تحمل پریشانی بر اضطراب بیماری کرونا در دانشجویان اثر مستقیم دارند. همچنین، استرس ادراک‌شده و حس انسجام از طریق تحمل پریشانی بر اضطراب بیماری کرونا اثر غیرمستقیم دارند (۰۱/۰>P). بنابراین، نتایج پژوهش نشان می­دهد حس انسجام و تحمل پریشانی بالا، با وجود استرس ادراک شده می­تواند مانع تأثیر عوامل استرس‌زای بیماری کرونا بر سلامت افراد ‌شود.
مهسا ترابی، دکتر علی اکبر ملکی راد،
سال ۱۱، شماره ۵ - ( مرداد۱۴۰۱/ پیاپی ۷۴ ۱۴۰۱ )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف پیش­بینی رضایت زناشویی بر اساس دانش جنسی و طرحواره­های جنسی در زنان متأهل انجام شد. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری  شامل تمامی زنان مراجعه‌کننده به مرکز مشاوره بهزیستی شهر اراک در ماه‌های خرداد و تیر سال ۱۳۹۸ بودند. به روش نمونه­گیری دردسترس، ۱۱۰ نفر از مراجعه کنندگان به این مرکز به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. به­منظور جمع­آوری اطلاعات از پرسشنامه­های رضایت زناشویی EMS-S  (انریچ، ۱۹۸۹)، دانش جنسی SKS  (آن­هوپر، ۱۹۹۲) و طرحواره­های جنسی SSS (اندرسون و سیووانسکی، ۱۹۹۴)، استفاده شد. داده­ها با استفاده از آزمون تحلیل رگرسیون به کمک نرم افزار SPSS نسخه ۲۳، تحلیل شد.  یافته‌های حاصل از تحلیل داده های پژوهش نشان داد که بین دانش جنسی، طرحواره­های جنسی و رضایت زناشویی همبستگی معنی‌دار وجود دارد (۰۵/۰P<). همچنین، شاخص ضریب تعیین چندگانه اصلاح­شده، نشان داد که متغیرهای پیش­بین شامل دانش جنسی و طرحواره­های رمانتیک، صریح و خجالتی، می­توانند در مجموع ۳۵%  از رضایت زناشویی را پیش­بینی کند. با توجه به نتایج این پژوهش می­توان نتیجه گرفت که رضایت زناشویی در زنان متأهل با عواملی از جمله دانش جنسی و طرحواره­های جنسی در ارتباط است؛ بنابراین، برنامه­های توانمندسازی و آموزشی با هدف دانش افزایی جنسی و افزایش علاقه بین زوجین، می­تواند نقش مؤثری در بهبود کیفیت زناشویی و افزایش رضایت از زندگی را به همراه داشته باشد.

وحید ملکی کالیانی، دکتر مهدی لسانی، حامد حسینی، صادق رزاقی،
سال ۱۲، شماره ۷ - ( مهر ۱۴۰۲/ پیاپی ۸۸ ۱۴۰۲ )
چکیده

هدف از پژوهش حاضر  پیش‌بینی خودکارآمدی تحصیلی دانش‌آموزان  براساس راهبردهای تنظیم هیجان، تحمل ابهام و حمایت عاطفی معلم بود. روش پژوهش، توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری را کلیه دانش‌آموزان پسر دبیرستان (دوره دوم) مشغول به تحصیل در سال تحصیلی  ۱۳۹۹-۱۴۰۰ در شهر کرمانشاه تشکیل دادند که از بین آن‌ها  با استفاده از روش نمونه‌گیری خوشه‌ای  چند مرحله‌ای ۱۹۵ نفر  انتخاب شد. ابزار گردآوری اطلاعات شامل، پرسش‌نامه‌های خودکارآمدی تحصیلی (SES، پاتریک و همکاران،۱۹۷۷)، راهبردهای تنظیم هیجان (ERS، شیلد و کیکتی،۱۹۹۷)، تحمل ابهام (IUS، فرستون و همکاران ،۱۹۹۴) و حمایت عاطفی معلم (TASQ، ساکیز، ۲۰۰۷) بود. داده‌های پژوهش با روش‌های ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تحلیل شدند. نتایج رگرسیون چندگانه نشان داد متغیرهای عدم تحمل ابهام، حمایت عاطفی معلم و راهبردهای تنظیم هیجان  می‌توانند ۴۰ درصد از واریانس خودکارآمدی تحصیلی را در دانش‌آموزان تبیین کنند (۰۰۱/۰>P). در مجموع می‌توان گفت تحمل ابهام، حمایت عاطفی معلم و راهبردهای تنظیم هیجان پیش‌بینی­کننده خودکارآمدی تحصیلی دانش‌آموزان هستند و از طریق آن‌ها می‌توان خودکارآمدی دانش‌آموزان را تیین کرد.
پروین کمالی تبریزی، دکتر معصومه ملکی پیربازاری، دکتر میلاد سبزه آرای لنگرودی،
سال ۱۲، شماره ۸ - ( آبان ۱۴۰۲/ پیاپی ۸۹ ۱۴۰۲ )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش میانجی حمایت اجتماعی در رابطه جو عاطفی خانواده و مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی انجام شد. روش پژوهش توصیفی_همبستگی به روش مدلیابی معادلات ساختاری بود. جامعه‌ی آماری شامل کودکان ۴ تا ۶ سال و کودکان پیش‌دبستانی ساکن شهر تهران در سال ۱۴۰۰ بود که تعداد ۳۵۸ کودک به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شد. به‌منظور جمع‌آوری داده‌ها از پرسشنامه‌های جو عاطفی خانواده  (BEFCQ، هیل برن، ۱۹۶۴)، پرسشنامه چندبعدی حمایت اجتماعی ادراک شده  (MSPSS، زیمت و همکاران، ۱۹۸۸) و مشکلات رفتاری کودکان پیش‌دبستانی (شهیم و یوسفی، ۱۳۷۸)، استفاده شد. جهت تجزیه‌­و­تحلیل داده‌ها از آزمون همبستگی پیرسون و مدل معادلات ساختاری استفاده شد. یافته‌ها نشان داد که جو عاطفی خانواده بر مشکلات رفتاری کودکان اثر مستقیم (۳/۰-= β و ۰۵/۰ P≤)، حمایت اجتماعی بر مشکلات رفتاری کودکان اثر مستقیم ( ۳/۰-= β و ۰۵/۰ P≤) و جو عاطفی خانواده از طریق نقش میانجی حمایت اجتماعی بر مشکلات رفتاری کودکان اثر غیرمستقیم (۱۳۲/۰- و ۰۰۱/۰P=) داشت؛ بنابراین جو عاطفی خانواده و حمایت اجتماعی اثر بسزایی در روند مشکلات رفتاری کودکان دارند. این یافته‌ها برای روان‌شناسان، مشاوران مدرسه، مربیان و والدینی که با کودکان پیش‌دبستانی در ارتباط‌اند، کاربرد عملی دارد.
حسن بافنده قراملکی، زهرا غفاری شجاع،
سال ۱۲، شماره ۱۰ - ( دی ۱۴۰۲ / پیاپی ۹۱ ۱۴۰۲ )
چکیده

مطالعه حاضر با هدف مقایسه شخصیت عاطفی عصبی و صفات تاریک شخصیت در زوجین موفق و ناموفق انجام شد. پژوهش حاضر از نوع علّی- مقایسه­ای بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه مردان و زنان متأهل شهر تبریز در سال ۱۴۰۲ تشکیل داده­اند. از کل جامعه، ۱۵۰ نفر به روش نمونه­گیری هدفمند انتخاب شدند. ۳۰ نفر از آن­ها به دلیل اینکه نمراتشان به طور غیراستاندارد خارج از بازه میانگین بود، حذف شدند و در نهایت ۱۲۰ نفر باقی ماندند. نمره ۶۰ نفر از افراد بالاتر از بازه میانگین (نمره ۱۶۱) بود و به عنوان زوجین موفق در نظر گرفته شدند و نمره ۶۰ نفر از افراد پایین­تر از بازه میانگین (نمره ۱۶۱) بود و به عنوان زوجین ناموفق در نظر گرفته شدند. به منظور گردآوری داده­ها از مقیاس نوروساینس عاطفی شخصیت (ANPS؛ پانکسپ، ۱۹۹۸)، صفات تاریک شخصیت (DTDD؛ جانسون و وبستر، ۲۰۱۰) و رضایت زناشویی (ENRICH؛ فاورز و اولسون، ۱۹۹۳) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده­ها از آزمون تحلیل واریانس استفاده شد. نتایج نشان داد که بین زوجین موفق و ناموفق در مؤلفه­های جستجو (۰۰۲/۰=P)، ترس (۰۰۱/۰=P)، بازی (۰۰۱/۰=P)، ناراحتی (۰۰۱/۰=P)، معنویت (۰۰۱/۰=P)، صفات تاریک ماکیاولیسم (۰۰۱/۰=P)، خودشیفتگی (۰۰۱/۰=P، ۸۳۰/۱۲=F) و جامعه­ستیزی (۰۰۲/۰=P) تفاوت معنادار وجود داشت. بنابراین می­توان گفت، شخصیت عاطفی عصبی و صفات تاریک شخصیت در زوجین موفق و ناموفق تفاوت دارد.
فاطمه فیض‌بخش رانکوهی، معصومه ملکی پیربازاری، فاطمه عشورنژاد،
سال ۱۲، شماره ۱۱ - ( بهمن ۱۴۰۲/ پیاپی ۹۲ ۱۴۰۲ )
چکیده

هدف پژوهش حاضر، تعیین نقش میانجی عزت نفس در رابطه بین سبک­های فرزندپروری و سازگاری تحصیلی بود. پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی به روش معادلات ساختاری بود. جامعه پژوهش شامل تمامی دانش‌آموزان دختر دوره‌ی متوسطه اول شهر رودسر در سال تحصیلی ۱۴۰۱۱۴۰۰ بودند و از این جامعه، ۳۰۰ نفر به روش نمونه‌گیری خوشه‌ای چند مرحله‌ای انتخاب شدند. برای جمع‌آوری داده‌ها از پرسشنامه سبک‌های فرزندپروری (بامریند، ۱۹۷۳، PSI)، پرسشنامه عزت نفس روزنبرگ (۱۹۶۵، RSES) و پرسشنامه سازگاری تحصیلی  (بیکر و سریاک، ۱۹۸۴، SACQ) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده‌های پژوهش از مدل­یابی معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج نشان داد سبک فرزندپروری مقتدرانه و استبدادی بر سازگاری تحصیلی اثر مستقیم دارند (۰۵/۰)؛ در حالی که سبک سهل‌گیرانه اثر معنادار مستقیم بر سازگاری تحصیلی ندارد. از سوی دیگر نتایج نشان داد عزت نفس اثر مستقیم بر سازگاری تحصیلی دارد (۰۵/۰ P≤). همچنین تمامی سبک‌های فرزندپروری دارای اثر غیر مستقیم بر سازگاری تحصیلی از طریق نقش میانجی عزت نفس دارند (۰۵/۰ P≤). مدل نهایی نیز از برازش خوبی برخوردار بود. بنابراین می­توان نتیجه گرفت برای افزایش سازگاری تحصیلی در دانش­آموزان، باید به سبک­های فرزندپروری والدین و به ویژه عزت نفس دانش­آموزان توجه شود.
سارا افخمی، معصومه ملکی پیربازاری، میلاد سبزه آرای لنگرودی،
سال ۱۳، شماره ۱ - ( فروردین ۱۴۰۳/ پیاپی ۹۴ ۱۴۰۳ )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش میانجی محرومیت هیجانی در رابطه سوءاستفاده عاطفی و جسمی والدین با اضطراب اجتماعی در زنان انجام شد. روش پژوهش توصیفی_همبستگی به روش مدلیابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری مطالعه حاضر شامل بانوان بین ۲۰ تا ۴۰ سالی بود ساکن شهر کرج در سال ۱۴۰۱ بودند. ۲۵۳ نفر از این جامعه به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ﺑﺮای ﺟﻤﻊ آوری اﻃﻼﻋﺎت در ایﻦ ﭘﮋوﻫﺶ از پرﺳﺸﻨﺎﻣﻪ ترومای دوران کودک (CTQ، برنستاین و همکاران، ۲۰۰۳)، مقیاس اﺿﻄﺮاب اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ (SAS، جرابک، ۱۹۹۶)،  و خرده مقیاس محرومیت هیجانی ﭘﺮﺳﺸﻨﺎﻣﻪ ﻃﺮﺣﻮاره یانگ (YSQ-SF،۱۹۹۸) اﺳﺘﻔﺎده ﺷد. جهت تجزیه و تحلیل داده­ها از مدل­یابی معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد مدل از برازش خوبی برخوردار بود. همچنین نتایج حاکی از آن بود که سوء استفاده جسمی و عاطفی والدین و محرومیت هیجانی بر اضطراب اجتماعی زنان اثر مستقیم دارد (۰۵/۰P<). همچنین سوء استفاده جسمی والدین از طریق نقش میانجی محرومیت هیجانی بر اضطراب اجتماعی اثر غیرمستقیم دارد (۰۵/۰P<). ولی سوء استفاده عاطفی والدین از طریق نقش میانجی محرومیت هیجانی بر اضطراب اجتماعی اثر غیرمستقیم ندارد. بنابراین می­توان نتیجه گرفت سو استفاده جسمی و عاطفی والدین و همچنین محرومیت هیجانی اثر منفی بر بروز اضطراب اجتماعی در زنان دارد  و در این میان سوء استفاده جسمی والدین اثر قوی­تری دارد.
نیلوفر پورمیرزاآقا لنگرودی، معصومه ملکی پیربازاری، میلاد سبزارای لنگرودی،
سال ۱۳، شماره ۶ - ( شهریور ۱۴۰۳/ پیاپی ۹۹ ۱۴۰۳ )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف تعیین مدل علّی رابطه سبک‌های دلبستگی و نوموفوبیا با نقش میانجی سه گانه تاریک شخصیت انجام شد. روش پژوهش توصیفی-همبستگی از نوع مدل­یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل دانشجویان مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشگاه گیلان در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۱ بود که با روش نمونه گیری در دسترس ۲۵۰ نفر از آنان انتخاب شدند. ابزار  جمع‌آوری داده‌ها در پژوهش حاضر فرم کوتاه سه‌گانه تاریک (SD۳؛ جونز و پائولوس، ۲۰۱۴)، مقیاس سبک دلبستگی (AAS؛ هازن و شیور، ۱۹۸۷) و پرسشنامه نوموفوبیا (NMP-Q؛ یلدرام و کوریا، ۲۰۱۵) بود. نتایج نشان داد مدل پیشنهادی از برازش خوبی برخوردار بوده است. همچنین یافته‌ها نشان داد که سبک دلبستگی ایمن اثر مستقیم منفی بر نوموفوبیا و سبکهای دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا و سه‌گانه تاریک ماکیاولی، خودشیفتگی و سایکوپاتی اثر مستقیم مثبت بر نوموفوبیا دارند (۰۱/۰P<). از طرفی نتایج نشان داد که سبک‌های دلبستگی از طریق سه‌گانه تاریک شخصیت بر نوموفوبیا اثر غیر مستقیم دارند (۰۱/۰P<). بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که صفات تاریک شخصیت نقش میانجی در رابطه بین سبک‌های دلبستگی و نوموفوبیا دارد.
خانم معصومه فاطمی، دکتر محبوبه طاهر، دکتر ندا ملکی فاراب، خانم افسانه مزینانی،
سال ۱۳، شماره ۶ - ( شهریور ۱۴۰۳/ پیاپی ۹۹ ۱۴۰۳ )
چکیده

هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی بازی­درمانی بر مهارت‌های ­ارتباطی، احساس ­تنهایی و سازگاری ­تحصیلی کودکان با آسیب ­شنوایی بود. روش پژوهش نیمه­آزمایشی با طرح پیش­آزمون- پس­آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمام دانش­آموزان با آسیب ­شنوایی در دامنه سنی ۶ تا ۱۲ سال شهر دامغان در سال تحصیلی ۱۳۹۹-۱۳۹۸ بودند که ۱۶ نفر از آنها  با روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و به‌تصادف در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه ۸ نفر) گمارده­ شدند. جهت سنجش متغیرها از پرسشنامه‌ تجدیدنظر شده مهارت‌های ارتباطی کوئین­دام (QCST-R)، مقیاس تجدیدنظر شده احساس ­تنهایی راسل، پپلاو و کاترونا (R-UCLA) و پرسشنامه سازگاری تحصیلی تیگز، کلارک و تورپ استفاده­ گردید و مداخلات بازی­درمانی به‌صورت ­گروهی برای گروه آزمایش طی ۱۲ جلسه ۴۵ دقیقه­ای در واحد توان‌بخشی بهزیستی اجرا گردید. برای بررسی فرضیه‌های پژوهش از تحلیل کوواریانس چندمتغیری در محیط نرم­افزاری ۲۲­­­­_SPSS استفاده ­شد. نتایج پژوهش حاضر نشان ­داد میانگین گروه آزمایش در پس­آزمون مهارت­های­ زندگی و سازگاری ­تحصیلی و احساس ­تنهایی متفاوت بود. درواقع بازی­درمانی بر افزایش مهارت‌های ­ارتباطی و مؤلفه­های آن (توانایی دریافت و ارسال پیام، کنترل عاطفی، مهارت گوش دادن، بینش نسبت به فرایند ارتباط و ارتباط توأم با قاطعیت) و نیز سازگاری ­تحصیلی کودکان با آسیب­ شنوایی اثرگذار بود (۰۱/۰>p همچنین بازی­درمانی بر کاهش احساس ­تنهایی این کودکان مؤثر بود (۰۱/۰>p). پیشنهاد­ می­شود از بازی­درمانی شناختی­­_ رفتاری با اجرای گروهی جهت بهبود مهارت‌های ارتباطی و افزایش سازگاری ­تحصیلی و کاهش احساس ­تنهایی کودکان با آسیب ­شنوایی استفاده­ گردد.
 
بهناز امیری، نادر منیرپور، ناصر صبحی قراملکی،
سال ۱۳، شماره ۱۱ - ( بهمن ۱۴۰۳/ پیاپی ۱۰۴ ۱۴۰۳ )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف پیش­بینی پذیرش خود بعد از عمل جراحی زیبایی براساس ویژگی­های شخصیتی و طرحواره­های هیجانی انجام شد. روش پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی زنان و مردان با تجربه جراحی زیبایی مراجعه­کننده به کلینیک­های زیبایی شهر تهران در شش ماهه اول سال ۱۴۰۱ بود که به روش نمونه­گیری در دسترس از بین افراد مراجعه­کننده به این کلینیک­ها تعداد ۳۰۰ نفر انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه پذیرش بی­قید و شرط خود (USAQ، چمبرلین و هاگا، ۲۰۰۱)، پرسشنامه شخصیتی نئو (NEO، کاستا و مک­کری، ۱۹۸۹) و مقیاس طرحواره­های هیجانی (ESC، لیهی، ۲۰۰۲) بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده­ها از آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی چندگانه به روش همزمان استفاده شد. نتایج نشان داد بین روان­رنجورخویی، برون­گرایی و طرحواره­های غیرانطباقی با پذیرش خود رابطه منفی و معنادار و بین تجربه­گرایی، توافق­پذیری، وظیفه­شناسی و طرحواره­های انطباقی با پذیرش خود رابطه مثبت و معنادار وجود دارد (۰۱/۰>p). همچنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که ویژگی­های شخصیتی و طرحواره­های هیجانی در مجموع ۷۹/۰ پذیرش خود را تبیین می­کنند. بنابراین پیشنهاد می­شود در اجرای برنامه­های پیشگیری و درمانی به بررسی و ارزیابی پذیرش خود، ویژگی­های شخصیتی و طرحواره­های هیجانی پرداخته شود.
سهیل ابوسعیدی جیرفتی، مجید محمود علیلو، فرید نشاط قراملکی، هومان معاونی،
سال ۱۳، شماره ۱۱ - ( بهمن ۱۴۰۳/ پیاپی ۱۰۴ ۱۴۰۳ )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی همجوشی شناختی و گسلش شناختی در رابطه حساسیت به طرد و بی‌اشتهایی عصبی در دختران جوان انجام گرفت. طرح این مطالعه توصیفی/ همبستگی از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان دختر دانشگاه تبریز در سال۱۴۰۳ بود که به روش نمونه‌گیری در دسترس تعداد ۳۰۷ نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده‌ها شامل پرسشنامه تشخیصی اختلالات خوردن (EDDS) (استیک و همکاران، ۲۰۰۰)، پرسشنامه حساسیت به طرد (RSQ) (داونی و فلدمن، ۱۹۹۶) و پرسشنامه همجوشی شناختی (CFQ) (گیلاندرز و همکاران، ۲۰۱۴) بود. به ‌منظور تجزیه‌ و تحلیل داده‌ها از روش تحلیل مسیر استفاده گردید.   یافته‌ها نشان داد مدل نهایی پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار است. نتایج نشان داد بین حساسیت به طرد و بی‌اشتهایی عصبی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (۰۱/۰p<)، همچنین بین همجوشی شناختی با بی‌اشتهایی عصبی رابطه مثبت و معنی‌داری یافت شد (۰۱/۰p<)، اما بین گسلش شناختی با بی‌اشتهایی عصبی رابطه معنی‌داری وجود نداشت (۰۱/۰<p). اثر غیرمستقیم حساسیت به طرد به واسطه همجوشی شناختی بر بی‌اشتهایی عصبی مثبت و معنادار بود (۰۱/۰p<) .اما گسلش شناختی، رابطه حساسیت به طرد و بی‌اشتهایی عصبی را میانجی‌گری نکرد (۰۱/۰<p). متخصصان حوزه سلامت روان با تکیه بر این مدل می‌توانند از مداخلات درمانی مبتنی بر همجوشی شناختی و فاصله‌گیری شناختی در اختلال بی‌اشتهایی عصبی استفاده کنند.

صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به نشریه علمی رویش روان شناسی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Rooyesh-e-Ravanshenasi Journal(RRJ)

Designed & Developed by : Yektaweb