شرم و گناه به عنوان هیجاناتی خودآگاه هسته اصلی آسیب شناسی و روانشناسی رشد محسوب می شوند. مطالعات متعددی بر اهمیت این هیجانات صحه گذاشتهاند، نظریه پردازان رشد خصوصاً روانکاوان با تاکید بر نقش محوری شرم و گناه تاریخچه تکامل و بیماری را تبیین کردهاند. با وجود اثر بنیادیای که این دو هیجان در مسیر زندگی آدمی داشتهاند، کمتر به بررسی عینی و محسوس این هیجانات در زندگی پرداخته شده است. شرم و گناه معمولا توسط بسیاری از افراد حتی متخصصان حوزه سلامت روان با هم مشتبه می شوند. مقالۀ حاضر با بررسی مطالعات انجام گرفته تا کنون، علاوه بر تبیین تفاوت این دو هیجان به نقش مجزای آنها در فرآیند رشد، جامعه پذیری و ارتباط با متغیرهای سلامت روان میپردازد. همچنین نظرگاه مطالعاتی این پژوهش نیم نگاهی به ایجاد دیالوگ بین موضع روانکاوی و تکاملی شرم و گناه دارد. شرم منجر به حفظ سلسله مراتب می شود و معمولاً با خشونت، آسیب زدن و اجتناب همراه است در حالیکه گناه هیجانی پختهتر است که با جبران همراه است و بر اشتباه متمرکز می شود. جبران منجر به تصدیق نامتناسب بودن عمل و رفع نقصها و پویایی زندگی می شود. با این وجود شواهد متناقضی وجود دارد که نشان میدهد لزوماً گناه با جبران همراه نیست، بلکه می تواند مانعی بر راه تجربه زندگی و سلامت باشد و منجر به خود آزاری و دیگر آزاری شود.
بازنشر اطلاعات | |
![]() |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |