مجله رویش روا‌ن‌شناسی از دادن گواهی‌های کاغذی معذور است. لطفا تقاضا نکنید. همه گواهی ها در صفحه شخصی کاربران موجود است.

جستجو در مقالات منتشر شده


۲۳ نتیجه برای رحیمی

آقای سیدمهدی حسینی، دکتر جواد حاتمی، دکتر عباس رحیمی نژاد، دکتر هادی بهرامی احسان، خانم رزا شفیعی، آقای مسعود شریف زاده،
سال ۴، شماره ۴ - ( شماره پیاپی ۱۳ ، زمستان ۱۳۹۴ )
چکیده

هدف: هدف از این مطالعه بررسی نحوه‌ی سازمان‌یافتگی هویت دینی و مدرن در نسل جوان و رابطه آن با بهزیستی است. روش: تعداد۳۶۰ دانشجو دانشگاه تهران (۱۸۰ دانشجو پسر، ۱۸۰ دانشجو دختر) در این پژوهش شرکت و پرسشنامه های هویت مدرن (حاتمی، ۱۳۹۰)، پرسشنامه هویت مذهبی (رحیمی نژاد و احمدی، ۱۳۷۴)، پرسشنامه سبک هویت (ISIG۳۳، بزونسکی، ۱۹۹۲) و پرسشنامه بهزیستی ( دنیر و همکاران، ۱۹۸۵) را تکمیل کردند. از ضریب همبستگی برای تحلیل داده ها استفاده شد. یافته ها: یافته‌ها نشان داد بین هویت مذهبی و مدرن جوانان در سطح (۰۱/. ) رابطه منفی وجود دارد. بین هویت مدرن و سبک اطلاعاتی در سطح (۰۵/.) و  همچنین هویت مذهبی و سبک هنجاری در سطح (۰۱/. ) رابطه مثبت معنادار وجود دارد. بهزیستی با هویت هنجاری رابطه مثبت معنی‌دار و با هویت اطلاعاتی و اجتنابی و همچنین سبک های هویت (هویت مدرن و هویت مذهبی) فاقد رابطه معنی‌دار بود. نتیجه گیری: یافته‌ها حاکی از آن بود که سبک هویت مدرن و مذهبی هر دو سازمان‌یافتگی مستقل، سازگار و یگانه دارند که می‌توان از آن با عنوان هویت یکپارچه نام برد. تفاوت‌های هویت مدرن و مذهبی در پویایی درونی بیشتر مدرن به نسبت هویت مذهبی است و این پویایی بیش از آنکه در سطح ساختار هویت باشد در سطح محتوای آن است و در نهایت بهزیستی با نحوه مواجهه دانشجویان با اطلاعات مربوط به هویت و نه با محتوای هویت در ارتباط بود.


سعید رحیمی،
سال ۵، شماره ۳ - ( پاییز ۱۳۹۵ )
چکیده

مقدمه: در چند دهه گذشته کاربرد نظریه هوش های چندگانه هوارد گاردنر، برگرفته از جنبش فرانوگرایی، توانسته شرایط پیشرفت مناسبی را در فرآیند یادگیری برای دانش آموزان فراهم کند. این مسئله افزایش میزان مشارکت معلمان و خانواده ها در فرآیند آموزش و یادگیری را به دنبال داشته است. هدف: این مطالعه در پاسخ به این سئوال ها انجام شد که، نظریه هوش های چندگانه چه ویژگی هایی دارد؟ و کاربرد آن در آموزش و یادگیری دانش آموزان چیست؟ روش: پژوهش حاضر یک مطالعه مروری است که با استفاده از کلید واژه های هوش های چندگانه، آموزش، و یادگیری، مقاله های پژوهشی فارسی و انگلیسی در حوزه آموزش و پرورش و یادگیری در پایگاههای اینترنتی SID، Noormags، Magiran، Science direct، Springer، PsychoINFO، در یک بازه زمانی ده ساله از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۵ بررسی گردیدند و در نهایت ۳۰ مقاله فارسی و انگلیسی که در برگیرنده کلمات کلیدی بالا بود، بررسی و مورد مقایسه قرار گرفت. یافته ها: نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که اهمیت نظریه هوش های چندگانه در آموزش و یادگیری باعث گسترش راهبردهای آموزش فعال و افزایش سطح یادگیری نوآموزان و دانش آموزان شده است. همچنین کاربرد این نظریه به عنوان ابزاری مناسب در برنامه درسی مدارس مورد استفاده قرار گرفته است. نتایج: کاربرد نظریه هوش های چندگانه گامی مهم در پرورش استعدادهای دانش آموزان تلقی شده و توجه به این حوزه شناختی، توانسته راهبردهای یادگیری فعال و ارزیابی پویا را در اختیار مربیان و برنامه ریزان آموزشی قرار دهد. بنابراین توصیه می گردد که آموزش مبتنی بر هوش های چندگانه در دستور کار برنامه ریزان آموزشی و معلمان به ویژه در دوره های پیش دبستان و دبستان قرار گیرد.


نسترن مرتضایی، دکتر عباس رحیمی نژاد،
سال ۵، شماره ۴ - ( پیاپی ۱۷، زمستان ۱۳۹۵ )
چکیده

تحول سریع و دسترسی آسان به اینترنت مسیر زندگی جوانان را تحت نفوذ خود قرار داده است. علاوه بر فواید متعدد آن، این ابزار در معرض مشکلاتی همچون استفاده مفرط از آن قرار گرفته است که بصورت اعتیاد به اینترنت در افراد تظاهر می کند. بنابراین لزوم پژوهش جهت بررسی عوامل دخیل در این پدیده با اهمیت شمرده می شود. لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش سبک های هویت و احساس انسجام در پیش بینی اعتیاد به اینترنت صورت گرفته است. در این راستا از طریق مطالعۀ همبستگی ۱۴۶ نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد انزلی به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و پرسشنامۀ اعتیاد به اینترنت یانگ، سبک های هویت برزونسکی و احساس انسجام آنتونووسکی بر روی آنها اجرا شد. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها با تحلیل رگرسیون چند متغیری گام به گام نشان داد، احساس انسجام بطور معکوس، سبک سردرگم اجتنابی بطور مستقیم و سبک اطلاعاتی بطور معکوس تغییرات اعتیاد به اینترنت را پیش بینی می کنند. بطور کلی یافته ها نشان داد، احساس انسجام ضعیف، افزایش هویت سردرگم اجتنابی و کاهش هویت اطلاعاتی نقش مهمی در اعتیاد به اینترنت دارند.


دکتر امید مرادی، خانم صبا رحیمی،
سال ۵، شماره ۴ - ( پیاپی ۱۷، زمستان ۱۳۹۵ )
چکیده

اُتیسم، یکی از اختلالات فراگیر رشد است که به عنوان وخیم ترین و در عین حال ناشناخته ترین اختلال دوران کودکی، مطرح می شود. شرایط و نیازهای خاص کودکان اُتیستیک، نه تنها کودک بلکه خانواده را نیز تحت تأثیر قرار می دهد که مادران سهم اصلی در مواجه با آن را بر عهده دارند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی آموزش مهارتهای زندگی (همدلی، حل مسأله، کنترل هیجان) بر شادکامی مادران دارای کودکان اتیستیک شهرستان سنندج انجام شد. روش تحقیق نیمه آزمایشی و طرح تحقیق از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. ۲۴ نفر از مادران دارای کودک اتیستیک شهرستان سنندج در نیمه دوم سال۹۴ به شیوه در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. به گروه آزمایش ۸ جلسه مهارت های زندگی (همدلی، حل مسأله، کنترل هیجان) آموزش داده شد. ابزار سنجش، پرسشنامه شادکامی آکسفورد بود. داده ها از طریق آزمون تحلیل کوواریانس تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که آموزش مهارت های زندگی به مادران دارای کودک اتستیک در افزایش شادکامی آنها مؤثر بوده است. و از نتایج پژوهش می توان چنین نتیجه گیری نمود که آموزش مهارت های همدلی، حل مسأله، کنترل هیجان می تواند مادران کودکان اتیستیک را در حل مشکلات کودکانشان یاری دهد.


دکتر فیروزه غضنفری، سیامک خدارحیمی، مهدی پورکرد، امیر کرمی،
سال ۶، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۹۶، شماره پیاپی ۲۱ ۱۳۹۶ )
چکیده

چکیده: اختلال ملال جنسیتی در تاریخ روان پزشکی و روان شناسی یک سیر طولانی را طی کرده است. این اختلال از لحاظ نشانه شناسی، ملاک های تشخیصی و روش های مداخله تحت تاثیر هنجارهای اجتماعی مربوط به مفهوم هویت جنسی و پیشرفت های پزشکی بوده است. هر کدام از رویکرد های زیستی، روانشناختی و اجتماع-فرهنگی درباره ملال جنسیتی و پدیدآیی آن بر عوامل متفاوتی تاکید کرده اند. شواهد نشان می دهد افراد مبتلا به اختلال ملال یا نارضایتی جنسیتی دارای انواع دیگری از مشکلات روانی همانند اضطراب و افسردگی و ناسازگاری های خانوادگی هستند. برخی نیز دارای انواعی از اختلالات شخصیتی یا ویژگی های شخصیتی ناسازگار می باشند. با این که تغییر جنسیت راه حل نهایی کمک به افراد مبتلا به اختلال ملال جنسیتی است ولی متقاعد سازی اجتماعی، آماده سازی فرد و خانواده برای جراحی، و سازگاری با هویت جنسی جدید نیازمند کاربست خدمات مختلف روانشناختی است.

 
سعید خدابنده لو، دکتر اسحق رحیمیان بوگر،
سال ۷، شماره ۴ - ( تابستان۱۳۹۷، تیرماه، شماره۴، شماره پیاپی۲۵ ۱۳۹۷ )
چکیده

خودشیفتگی آسیب شناختی سبکی از شخصیت است که که با احساس اهمیت و شایستگی افراطی، نگرش و رفتار خودخواهانه، فقدان همدلی، نیاز به تحسین و عزت نفس شکننده مشخص می گردد. پژوهش حاضر به بررسی چگونگی تحول پدیده خودشیفتگی از دیدگاه روانپویشی پرداخته و مدل تبیینی روانپویشی را در سبب شناسی و رشد خودشیفتگی مورد بررسی قرار داده است. این پژوهش سعی کرده است با روش مروری، به این سوال پژوهشی پاسخ دهد که، خودشیفتگی از دیدگاه روانپویشی چگونه ایجاد و تحول می یابد و علل بنیادین در سبب شناسی خودشیفتگی چیست؟  
     در نظریه های روانپویشی، خود شیفتگی مرحله‌ای از رشد طبیعی است که در مراحل بعدی رشد به عشق خارجی (دیگری) تحول می یابد و کودک می تواند به دیگران عشق بورزد. ولی در حالت خودشیفتگی بیمارگونه، کودک برای بدست آوردن محبت و عشق مطمئن به درون برمی‌گردد تا براحساس شکننده طرد شدن (دوست نداشته شدن) غلبه کند. خودشیفتگی در رویکرد روانپویشی، به عنوان خودخواهی ناشی از عدم تمییز خود از دیگری شناخته می شود. رویکرد روانپویشی جامعیترین توصیف و پوشش نظری را در مفهوم سازی، سبب شناسی و تحول خودشیفتگی با توجه به ابعاد و انواع خودشیفتگی ارائه می دهد. به طورکلی سبب شناسی سازه خودشیفتگی از دیدگاه روانپویشی، بر مفاهیم عزت نفس شکننده، خودپنداره بزرگ منش، نقص در سبک های فرزند پروری و عدم پاسخدهی مطلوب والدین به نیازهای رشدی کودک در سنین اولیه رشد، بازگشت محبت به درون و جبران احساس حقارت اساسی تاکید دارد. عزت نفس ناپایدار و شکننده عاملی مهم در بوجود آمدن خودشیفتگی است. از دیدگاه روانپویشی، فرد خودشیفته ممکن است با حالت دفاعی، پوششی از خودبینی و عزت نفس بالا ولی به صورت توخالی و شکننده را در خود رشد بدهد تا احساسات زیر بنایی را به صورت پنهان نگه دارند. همچنین خودشیفتگی می تواند با سطوح بالا یا پایین عزت نفس ارتباط داشته باشد. خود دوستداری فرد خودشیفته ناپخته و هیجانی است و باعث رشد خودانگاره بزرگ منش می گردد. چنین مفهوم سازی جامعی که مبتنی بر سبب شناسی پدیده خودشیفتگی است، در صورت بهره مندی از پشتوانه تجربی می تواند فرمولبندی مناسب درمانی را برای مداخله در کاهش مشکلات بیماران خودشیفته به دنبال داشته باشد.
 
دکتر سید سعید پورنقاش تهرانی، نازنین تنهائی، دکتر عباس رحیمی نژاد، دکتر مسعود غلامعلی لواسانی،
سال ۸، شماره ۲ - ( شماره پیاپی۳۵/ اردیبهشت ۱۳۹۸ )
چکیده

بیماری اسکیزوفرنی یکی از شایع‌ترین بیماری‌های روانپزشکی است و سالانه هزینه درمانی زیادی را به جوامع تحمیل میکند. از این رو تحقیقات صورت گرفته بر روی این بیماران می‌تواند در آگاهی بخشی و تعیین برنامه‌های درمانی افراد مبتلا به این اختلال راه‌گشا باشد. پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه عملکرد شناختی و کیفیت زندگی بر روی بیماران اسکیزوفرن و افراد عادی با توجه به نقش جنسیت است. به منظور سنجش این دو متغیر در دو گروه مورد مطالعه از پرسشنامه ۳۶سوالی کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی و پرسشنامه ارزیابی شناختی مونترال(MoCA) استفاده شد. نمونه مورد بررسی شامل ۸۰نفر بیمار اسکیزوفرن زن و مرد مقیم در مرکز نگهداری بیماران مزمن روانی(سرای احسان) و ۴۰ نفر فرد عادی مراجعه کننده به سرای محله سنگلج بود. داده‌های به‌دست آمده از این پژوهش توسط آزمون همبستگی پیرسون  و یومن ویتنی مورد ارزیابی قرار گرفت (P<۰/۰۵). نتایج حاصل نشان داد که بین عملکرد شناختی و کیفیت زندگی بیماران رابطه معنی‌دار وجود دارد هرچند این رابطه در افراد عادی مشاهده نشد. بین عملکرد شناختی و کیفیت زندگی زنان و مردان اسکیزوفرن تفاوت معنی‌دار مشاهده نشد. همچنین تفاوت در دو بعد عملکرد شناختی و کیفیت زندگی بیماران و افراد عادی معنادار شد. یافته‌های پژوهش حاضر نشان داد در بیمارانی که نمره عملکرد شناختی بالاتری دارند، وجود ناراحتی‌های جسمی و روانی، کمتر از افرادی که آسیب‌های شناختی بالا دارند، باعث اختلال در سطح عملکرد می‌شود. هرچند تفاوت معنی‌دار میان زنان و مردان مشاهده نشد. به این معنی که برداشت بیمار اسکیزوفرن از کیفیت زندگی خود تحت تاثیر عملکرد شناختی او قرار دارد.
سعید خدابنده لو، دکتر اسحق رحیمیان بوگر، دکتر محمود نجفی،
سال ۸، شماره ۳ - ( شماره پیاپی ۳۶ / خرداد ۱۳۹۸ )
چکیده

چکیده
اختلال شخصیت خودشیفته (NPD)، الگوی فراگیر بزرگ‌منشی، نیاز به تحسین و فقدان همدلی است که افراد مبتلا به‌دلیل اعتقاد به خاص‌بودن خود و نیاز افراطی به تایید، با مشکلات بین‌فردی و همدلی بسیاری روبه‌رو هستند. مقاله حاضر به بررسی مفهوم‌سازی و تشخیصNPD در بخش اصلی(بخش دوم) DSM-۵ و مدل جایگزین (بخش سوم)  پرداخته است و بر اساس پنج مولفه شامل توصیف ماهیت (طبیعی، آسیب شناختی)، فنوتیپ (بزرگ‌منش، آسیب پذیری)، تظاهر (آشکار، پنهان)، ساختار (طبقهای، ابعادی) و عامل همبودی، اعتبار و سودمندی بالینی، NPD را در دو بخش DSM-۵ مورد مقایسه قرار داده است. با توجه به تحلیل صورت گرفته در این مقاله، مفهوم‌سازی و تشخیصNPD در بخش دومDSM-۵، همواره ضعف‌ها و محدودیت‌هایی از قبیل؛ کم توجهی به ماهیت طبیعی و آسیب شناختی خودشیفتگی، تاکید بر نوع بزرگ‌منشی این سازه و نادیده گرفتن جنبه آسیب پذیری آن، غفلت از تظاهرات آشکار و پنهان علائم بالینی، رویکرد طبقه‌ای به تشخیص، نقص درتمییز این اختلال از سایراختلالات شخصیتی و برآورد درصد شیوع پایین دارد. در مقابل، مدل جایگزین در بخش دوم، مفهوم سازی نظری، ابعادی و تشخیصی جامع‌تری نسبت به بخش اصلی دارد. این مدل جدید، ملاک های مناسبی با توجه به کارکرد و آسیب‌شناسی شخصیت در ملاک های A و B فراهم می کند و مزایای تشخیصی بهتری دارد. به نظر می رسد مدل جدید جایگزین در بخش سوم پس از کسب اعتبار و پشتوانه تجربی و تلفیق با تجارب متخصصان بالینی، بتواند در نسخه های بعدی DSM، جایگزین مناسبی برای تشخیص اختلال شخصیت خودشیفته باشد و با دقت درانواع و ابعاد گسترده خودشیفتگی، درحل چالش‌های تشخیصی درمانگران موثر باشد.
 
سحر احسانی، دکتر عباس رحیمی نژاد، نرگس انسانی مهر، رضا نبی زاده،
سال ۸، شماره ۴ - ( شماره پیاپی ۳۷ / تیر ۱۳۹۸ )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر با هدف تبیین ابتلا به استرس،افسردگی و اضطراب(سلامت روان) به وسیله ی روانرجورخویی و معنای زندگی انجام شد.
روش: به همین منظور در این پژوهش ۱۵۰ نفر از دانشجویان دختر و پسر(۶۰ پسر و ۹۰ دختر) دانشگاه تهران با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده اند و به پرسش نامه مقیاس افسردگی، اضطراب، استرس (DASS)، نوروزگرایی آیزنک، معنا در زندگی (MLQ) پاسخ دادند. نتایج بر اساس روش مدل یابی ساختاری مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت.
نتایج:یافته های پژوهش حاکی از آن بود که معنا در زندگی با سلامت روان رابطه ی مثبت و معنادار دارند(رابطه ی منفی با ابتلا به افسردگی، استرس و اضطراب). در صورتی که نوروزگرایی با سلامت روان رابطه‌ی منفی و معنادار دارند رابطه ی مثبت با ابتلا به افسردگی، استرس و اضطراب).
بحث: بنابراین نتایج نشان داد که افرادی که در روانرنجورخویی نمرات بالایی می گیرند احتمال بالاتری برای ابتلا به افسردگی، استرس و اضطراب دارند. این در حالی است که  معنا در زندگی باعث می شود احتمال ابتلا به  افسردگی، استرس و اضطراب کاهش یابد.
 
معصومه مومنی پور، دکتر طیبه رحیمی پردنجانی، دکتر حسین احمد برآبادی،
سال ۸، شماره ۸ - ( شماره پیاپی ۴۱/ آبان ۱۳۹۸ )
چکیده

هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی مشاوره گروهی مبتنی بر واقعیت‌درمانی بر افزایش انطباق پذیری مسیر شغلی دانشجویان بود. در این پژوهش نیمه تجربی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه، جامعه آماری کلیه دانشجویان دانشگاه بجنورد در نیمسال ۹۶-۱۳۹۵ بودند. نمونه پژوهش ۳۰ نفر از افراد داوطلب بودند که به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه ۱۵ نفر) جایگزین شدند. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه انطباق ‌پذیری مسیر شغلی ساویکاس (۲۰۱۲) بود که قبل و بعد از مداخله توسط هر دو گروه تکمیل گردید. گروه آزمایش در ۱۰ جلسه ۹۰ دقیقه‌ای مشاوره گروهی واقعیت‌درمانی مبتنی بر نظریه انتخاب گلاسر شرکت کردند و گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. جهت آزمون فرضیه های پژوهش از آزمون t گروه‌های مستقل و تحلیل کوواریانس (ANCOVA) استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد، جلسات واقعیت‌درمانی گروهی به طور معنی‌داری بر افزایش انطباق‌ پذیری مسیر شغلی و ابعاد آن (دغدغه، کنترل، کنجکاوی و اعتماد) تاثیر دارد (۰۵/۰p<). نتایج اهمیت برنامه واقعیت درمانی گروهی را بر افزایش انطباق پذیری مسیر شغلی نشان داد، بنابراین توصیه می شود سازمان ها به منظور ارتقاء انطباق پذیری مسیر شغلی افراد خود بر این برنامه مشاوره ای تأکید کنند.
خاطره کامیابی، دکتر طیبه رحیمی پردنجانی، دکتر احمد حیدرنیا،
سال ۸، شماره ۱۰ - ( شماره پیاپی ۴۳/ دی ۱۳۹۸ )
چکیده

تغییرات در دنیای کنونی کار، استفاده از قابلیت­های جدید ارتقای شخصی نظیر قابلیت استخدام را می­طلبد. برای تحقق این امر، یک رویکرد پویا لازم است تا افراد را به تفکر خلاق و طراحی مجدد نیاز­ها، علایق و تجارب زندگی تشویق کند. هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر مشاوره گروهی مبتنی بر طراحی زندگی بر افزایش قابلیت استخدام بود. در این پژوهش نیمه آزمایشی همراه با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل، جامعه آماری کلیه دانشجویان دختر مقطع کارشناسی دانشگاه بزرگمهر قاینات، در نیمسال ۹۶-۱۳۹۵ بودند، نمونه پژوهش به روش هدفمند شامل ۲۰ نفر از دانشجویان بودند که به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه ۱۰ نفر) جایگزین شدند. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه قابلیت استخدام موسوی و همکاران (۱۳۹۳) بود که قبل و بعد از مداخله توسط هر دو گروه تکمیل گردید. گروه آزمایش در ۱۰ جلسه مشاوره گروهی مبتنی بر طراحی زندگی شرکت کردند و گروه گواه هیچ مداخله­ای دریافت نکرد. به­منظور تحلیل داده­ها از روش تجزیه و تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته­های حاصل از تحلیل داده­ها نشان داد، برنامه مشاوره طراحی گروهی مبتنی بر پارادایم زندگی بر افزایش قابلیت استخدام و ابعاد آن (هویت مسیرشغلی، انطباق پذیری شخصی، سرمایه اجتماعی و هوش هیجانی) تأثیر معنی­دار دارد. نتایج اهمیت برنامه مشاوره شغلی مبتنی بر طراحی زندگی را بر افزایش قابلیت استخدام نشان داد، بنابراین پیشنهاد می­شود در مشاوره­های سازمانی و شغلی و همچنین در طرح­های انطباق پذیری شغلی-تحصیلی در مراکز مشاوره دانشگاه­ها بر این برنامه تأکید شود.
مهدی مصباحی، گلناز رحیمی، الهام ایران نژاد،
سال ۸، شماره ۱۱ - ( شماره پیاپی ۴۴/ بهمن ۱۳۹۸ )
چکیده

ظرفیت بالای خودمهارگری به طور نیرومندی سازگارانه است و افراد را قادر می سازد تا شادتر و سالم­تر زندگی کنند. خودمهارگری به نتایج مثبتی مثل سبک زندگی سالم­تر، وضعیت مالی بهتر و روابط بین شخصی بهتر می­انجامد، درحالی که شکست در خودمهارگری می تواند به­معنی تسلیم در برابر این تکانه ها و انجام رفتارهای آسیب رسان باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی­گر شفقت خود در رابطه بین سبک‌های دلبستگی و خودمهارگری انجام شد. شرکت­کنندگان در پژوهش حاضر ۲۴۵ نفر (۱۳۴ زن و ۱۱۱ مرد) از افراد عادی جامعه بودند که به صورت نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند تا به پرسشنامه شفقت خود (SCS)، سبک‌های دلبستگی (RAAS) و  خودمهارگری (SCS) پاسخ دهند. داده‌ها به روش مدل‌یابی معادلات ساختاری با نرم‌افزار ایموس تحلیل شدند. یافته‌های پژوهش نشان داد سبک‌ دلبستگی ایمن به صورت مثبت و معنادار و سبک‌های دلبستگی اضطرابی و اجتنابی به صورت منفی و معنادار، شفقت خود را پیش‌بینی می­کنند. همچنین، نتایج نشان‌دهنده رابطه مثبت و معنادار بین شفقت خود و خودمهارگری بود. در نهایت، نتایج نشان داد شفقت خود رابطه بین سبک دلبستگی ایمن با خودمهارگری را به صورت مثبت و رابطه بین سبک‌های اضطرابی و اجتنابی را به صورت منفی میانجی‌گری می‌کند. بنابراین با توجه به نتایج بدست آمده سبک‌های دلبستگی و اتفاقات کودکی می‌تواند در شفقت افراد نسبت به خود و همچنین خودمهارگری آن‌ها تاثیر بسزایی داشته باشد و در واقع کمک­کننده تنظیم هیجانات و رفتار افراد در بزرگسالی باشند
فرشید علی پور، مریم کاظمی، لیلا عبدالرحیمی نوشاد، دکتر شهربانو دهرویه، الهه بداقی،
سال ۹، شماره ۴ - ( تیر ماه ۱۳۹۹/ شماره پیاپی ۴۹ ۱۳۹۹ )
چکیده

پژوهش حاضر به‌منظور بررسی ساختار عاملی، روایی و پایایی پرسشنامه مداومت انجام گرفت. نسخه فارسی ابزار سنجش مداومت با استفاده از تکنیک ترجمه مضاعف تدوین و بر روی ۴۶۰ دانش‌آموز (۲۳۰ نفر دختر و ۲۲۰ نفر پسر) از مدارس استان همدان در سال تحصیلی ۱۳۹۷-۹۸ اجرا شد. اعتبار نسخه فارسی ابزار سنجش مداومت بر اساس روش‌های همسانی درونی، همبستگی‌های مجموعه ماده و بازآزمایی موردبررسی قرار گرفت. علاوه بر این، به‌منظور بررسی روایی، از روش‌های تحلیل عاملی، همبستگی بین خرده مقیاس‌ها و روایی ملاکی استفاده شد. دامنه آلفای کرونباخ (۶۹/۰ تا ۷۷/۰) نشان داد که نسخه فارسی ابزار سنجش مداومت و خرده مقیاس‌های آن از همسانی درونی مطلوبی برخوردار است. همچنین، نمره‌های ماده و نمره‌های کلی خرده مقیاس‌ها، همبستگی معناداری با یکدیگر داشتند. ارزش ضرایب بازآزمایی (۷۲/۰ تا ۸۰/۰) بیانگر ثبات مقیاس بود. تحلیل عاملی اکتشافی از الگوی ۳ عاملی ابزار سنجش مداومت حمایت کرد. درنهایت، وجود الگوهای خاص ضرایب همبستگی بین خرده مقیاس‌های نسخه فارسی ابزار سنجش مداومت با تاب‌آوری و اهمال‌کاری، حاکی از روایی ملاکی خوب مقیاس بود. با توجه به ویژگی­های روانسنجی مطلوب، این پرسشنامه ابزار مناسبی برای ارزیابی مداومت می باشد
دکتر الهه حجازی، دکتر عباس رحیمی نژاد، مهدی مرادی،
سال ۹، شماره ۶ - ( شماره پیاپی ۵۱/ شهریور ۱۳۹۹ )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطۀ ادراک والدینی و باورهای دینی دانش آموزان با نقش واسطه­ای تفکر انتقادی انجام شد. روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی و تحلیل مسیر بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر سال دوم متوسطه شهر خرمدره با مقطع سنی ۱۵تا ۱۷ سال بودند و به روش نمونه گیری تصادفی خوشه­ای چند مرحله ای با حجم نمونه ۱۶۲ نفر انتخاب شدند. برای گردآوری داده­ها از مقیاس ادراک از والدین ( POPS؛ گرولینک و همکاران، ۱۹۹۷)، مقیاس باور پسا انتقادی (PCBS؛ دیورز، فونتین و هاتسبوت، ۲۰۰۰) و سیاهه تمایلات تفکر انتقادی کالیفرنیا (CCTDI؛ پیترفشیون، نورن فشیون و گیانکارلو، ۲۰۰۱) استفاده شد. یافته­های حاصل از تحلیل مسیر نشان داد که تفکر انتقادی به عنوان متغیر واسطه­ای با سه متغیر باور دینی (نسبی گرایی، رایج نگری و پرسشگری دینی) رابطه معنی دار داشت. از میان متغیرهای پیش بین، فقط درگیری والدین با باور دینی نقد ظاهری رابطه مستقیم مثبت معنی دار داشت و بقیه متغیرهای پیش بین با متغیر ملاک، رابطه مستقیم معنی دار نداشتند. همچنین ۱۶ درصد از تغییرات واریانس نمرات باورهای دینی با واسطه گری تفکر انتقادی توسط ادراک والدینی در بین دانش آموزان قابل تبیین است. در مجموع می­توان گفت ارتقای تفکر انتقادی دانش آموزان می تواند نقش مهمی در نقد و پرسشگری باورهای دینی داشته باشد.
علیرضا رحیمی، دکتر کیومرث فرحبخش، دکتر ابراهیم نعیمی،
سال ۱۰، شماره ۸ - ( آبان ۱۴۰۰ / شماره پیاپی ۶۵ ۱۴۰۰ )
چکیده

هدف پژوهش حاضر بررسی مفهوم مرگ و مرگ­آگاهی از نظر مردان جوان و پیامدهای آگاهی از مرگ در زندگی آنان بود. پژوهش با استفاده از شیوه کیفی انجام شد و تحلیل داده­ها نیز با روش کلایزی کدگذاری شد. نمونه­ها شامل ۱۱ مرد ۲۰ تا ۳۵ سال ساکن مناطق ۲، ۱۳، ۱۶ و ۱۸ شهر تهران در سال ۱۳۹۸ بودند که از طریق نمونه­گیری هدفمند انتخاب شدند. داده­ها و اطلاعات با استفاده از مصاحبه نیمه­ساختاریافته جمع­آوری شد. یافته­های پژوهشی در دو بخش اصلی طبقه­بندی شدند. بخش اول: یافته­های مربوط به مفهوم مرگ و آگاهی از مرگ که عبارتند از: ۱- پایان­بخشی به زندگی ۲- انتقال ۳- رویت نتیجه اعمال ۴- هدف نبودن دنیا ۵- احساسات و هیجانات ۶- فواید مرگ ۷- ضرورت و سودمندی آگاهی از مرگ. بخش دوم: یافته­های مربوط به پیامدهای مرگ­آگاهی در زندگی که عبارتند از: ۱- تعهد در انجام اعمال مذهبی ۲- خودمراقبتی جسمانی و رفتاری ۳- انرژی و فعالیت ۴- موثر در کنش احساسی ۵- روابط با دیگران ۶- زندگی بهتر ۷- رشد و اعتلای شخصی ۸- موثر در اهداف و رفتار فرد. نقش مرگ در زندگی بسیار پررنگ و با اهمیت است و دیدگاه و نگرش افراد نسبت به مرگ بر نحوه زندگی آن­ها تاثیرگذار است و می­تواند شیوه زیستن آنان را تحت­الشعاع قرار دهد. فکر کردن به مرگ و آگاهی از مرگ آثار زیادی بر جنبه­های مختلف زندگی انسان­ دارد و می­تواند موجب تغییر در اهداف و رفتارهای فرد در زمینه­های مختلف شخصی، خانوادگی، تحصیلی و شغلی گردد.
المیرا آریانا کیا، دکتر چنگیز رحیمی، دکتر نورالله محمدی، دکتر عبدالعزیز افلاک سیر،
سال ۱۰، شماره ۸ - ( آبان ۱۴۰۰ / شماره پیاپی ۶۵ ۱۴۰۰ )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی گروه¬درمانی فراتشخیصی آنلاین بر افسردگی، اضطراب و نشانگان ضربه عشق دانشجویان مبتلا به اختلال سازگاری ناشی از شکست عاطفی صورت گرفت. با توجه به  بروز بیماری همه¬گیر کرونا، جامعه‌ی آماری شامل کلیه‌ی دانشجویان دچار شکست عاطفی سراسر کشور در سال ۱۳۹۹ در رده سنی ۱۸ تا ۳۸ سال بود که به صورت آنلاین از طریق تبلیغات در کانال دانشگاه-های معتبر و پس از پر کردن فرم اولیه خودساخته توسط پژوهشگر مبنی بر داشتن شرایط ورود و خروج به مطالعه با روش نمونه¬گیری هدفمند انتخاب شدند. پس از مصاحبه تشخیصی و انجام پرسشنامه-های مربوطه یک گروه انتخاب و در دو گروه به صورت ۱۵ نفر در گروه آزمایش (گروه درمانی فراتشخیصی) و ۱۵ نفر در گروه در انتظار درمان جایگزین شدند. این درمان¬ طی ۱۰ جلسه گروهی ۹۰ دقیقه¬ای  برای گروه آزمایشی اجرا شد. آزمودنی¬ها در سه مرحله پرسشنامه¬های ضربه عشق (LTI)  (راس، ۱۹۹۹)، افسردگی بک (BDI-II) (بک، استیر، براون ، ۱۹۹۶) و اضطراب بک (BAI) (بک، اپستاین، براون و استیر، ۱۹۸۸) را تکمیل کردند: پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری ۱ ماهه. تجزیه و تحلیل داده¬ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر نشان دهنده سطح معناداری ( ۵ ۰/۰> P) نمرات پس آزمون گروه¬ آزمایش و گروه در انتظار درمان در متغیرهای مربوطه بود. نتایج حاکی از اثربخشی درمان فراتشخیصی آنلاین در کاهش علایم ناشی از شکست عاطفی هستند.
علی کرمانی، شقایق رحیمی، حسین فنودی، محمد نریمانی،
سال ۱۰، شماره ۱۰ - ( دی ۱۴۰۰/ شماره پیاپی ۶۷ ۱۴۰۰ )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش راهبردهای ناسازگارانه تنظیم شناختی هیجان و تحریف شناختی بین­فردی در پیش­بینی گرایش به رفتارهای پرخطر در نوجوانان پسر انجام گرفت. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری شامل تمامی دانش­آموزان پسر مدارس دوره دوم متوسطه شهر رشت در سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۳۹۹ بود. تعداد ۱۵۰ دانش­آموز به روش نمونه­گیری در دسترس به روش اینترنتی، از طریق شبکه­های مجازی  (تلگرام، واتساپ و شاد) در پژوهش شرکت کردند و به پرسشنامه­های خطرپذیری (زاده­محمدی و همکاران، ۱۳۹۰)، تنظیم شناختی هیجان (حسنی، ۱۳۸۹) و تحریف شناختی بین­فردی (همام­سی و همکاران، ۲۰۰۴) پاسخ دادند؛ داده­های پژوهش با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل ­رگرسیون چندگانه مورد تجزیه تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان ­داد که راهبردهای ناسازگارانه تنظیم شناختی هیجان و تحریف شناختی بین­فردی با گرایش به رفتار پرخطر رابطه مثبت و معنادار دارد (۰۱/۰>P). راهبردهای ناسازگارانه تنظیم شناختی هیجان و تحریف شناختی بین­فردی ۵۰% واریانس گرایش به رفتار پرخطر را تبیین می­کنند. بنابراین از یافته های پژوهش می­توان نتیجه گرفت که نقص شناختی و هیجانی می­تواند نقش مهمی در رفتارهای پرخطر داشته باشد.

سارگل ابراهیمی، علیرضا رحیمی، ریحانه طالبی،
سال ۱۱، شماره ۲ - ( اردیبهشت ۱۴۰۱/ پیاپی ۷۱ ۱۴۰۱ )
چکیده

داشتن دوست در رشد طبیعی نوجوانان و جوانان بسیار مهم است اما گاهی این روابط به دلایلی به صورت افراطی و نابهنجار بروز می‌یابد. پژوهش حاضر با هدف تبیین بسترها و پیامدهای دوستی‌های درهم‌تنیده در میان دختران انجام شد. روش این پژوهش از نوع کیفی با رویکرد نظریه زمینه‌ای بود. نمونه‌ها شامل ۱۲ دانشجوی دختر در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد در استان تهران در سال ۱۳۹۸ بودند که از طریق نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار پژوهش مصاحبه‌ی‌ نیمه‌ساختار‌یافته بود. پس از بررسی و مقوله‌بندی یافته‌ها در سه مرحله‌ کدگذاری باز، محوری و انتخابی، ۳۵ مفهوم اولیه به دست آمد که در مرحله‌ کدگذاری محوری به ۱۴ مقوله رسید و سپس در مرحله‌ کدگذاری انتخابی این تعداد به ۳ مقوله‌‌ی عوامل موثر بر میزان گرایش به روابط با همجنسان، ابعاد مختلف موجود در حین رابطه و پیامدهای فردی-اجتماعی این‌گونه روابط رسید. نتایج پژوهش حاضر نشان داد، ارضای نیاز عاطفی و میل به مورد محبت واقع‌شدن از جمله عواملی است که موجب روی آوردن به برقراری دوستی‌های در هم‌تنیده می‌شود و خلاء عاطفی به عنوان شرایط زمینه‎ساز؛ شرایط خانوادگی و عمومیت‌داشتن این‌گونه روابط بین همسالان هم به عنوان مقوله‌های مداخله‌گر، بر پدیده اصلی اثرگذار می‎باشند. دوستی‎های در هم‌تنیده موجب به کارگیری راهبردهایی در افراد می‌گردد؛ از جمله کاهش وقت‌گذرانی با خانواده، صرف وقت و انرژی زیاد برای طرف مقابل و اولویت‌یافتن وی بر هرچیزی. همچنین این دوستی‌های در هم‌تنیده پیامدهایی را به دنبال دارد که عبارتند از: مختل‌شدن روابط خانوادگی، مختل‎شدن روند زندگی شخصی و نگرش منفی نسبت به خود، و دیدگاه اجتماعی منفی نسبت به فرد.

فاطمه رحیمی، سعید اسدنیا، محمّدرسول مفسّری،
سال ۱۲، شماره ۲ - ( اردیبهشت ۱۴۰۲ / پیاپی ۸۳ ۱۴۰۲ )
چکیده

هدف پژوهش حاضر، بررسی ارتباط بین سیستم‌های مغزی‌رفتاری و نشانه‌های اختلال اضطراب اجتماعی با درنظرگرفتن نقش واسطه‌ای حساسیت انزجاری بود. روش اجرای این پژوهش توصیفی، همبستگی و از نوع معادلات ‌ساختاری بود. جامعه مورد نظر بالینی بود که شامل تمامی درمانجویان دارای اختلال اضطراب اجتماعی (زن و مرد) شهرستان ارومیه در سال ۱۴۰۱ بود. به این منظور ۲۶۰ نفر از درمانجویان با روش نمونه‌گیری هدفمند (با تشخیص روان‌شناس یا روان‌پزشک) انتخاب شده و به مقیاس حساسیت انزجاری (DSS، هیدت ۱۹۹۴) و سیاهه ‌هراس اجتماعی (SPI، کانور و همکاران، ۲۰۰۰) و مقیاس سیستم‌های بازداری/فعال‌ساز رفتاری (BIS/BAS، کارور و وایت، ۱۹۹۴) پاسخ دادند. داده‌ها با استفاده از روش آماری مدل‌یابی معادلات ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد اثر مستقیم سیستم فعال‌ساز رفتاری و سیستم بازداری رفتاری بر اختلال اضطراب اجتماعی معنادار است (۰۱/۰p<). همچنین نتایج نشان داد که اثر غیرمستقیم سیستم فعال‌ساز رفتاری و سیستم بازداریرفتاری بر اختلال اضطراب اجتماعی با میانجی حساسیت انزجاری معنادار بود (۰۱/۰p<). در نهایت نتایج نشان داد مدل پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بود. از یافته‌های فوق می‌توان نتیجه گرفت که حساسیت انزجاری نقش واسطه‌ای را میان سیستم‌های مغزی/رفتاری و اختلال اضطراب اجتماعی ایفا می‌کند. لذا لزوم توجه به این عوامل در مداخلات درمانی افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی ضروری است.
عبدالباسط محمودپور، الهام حقی رحیمی،
سال ۱۳، شماره ۱ - ( فروردین ۱۴۰۳/ پیاپی ۹۴ ۱۴۰۳ )
چکیده

هدف از پژوهش حاضر پیش­بینی انسجام خود در سالمندان بر اساس تنظیم هیجان، شفقت به خود و نگرش به مرگ بود. روش پژوهش حاضر توصیفی- همبستگی بود.  جامعه آماری شامل تمامی سالمندانی بود که در سال ۱۴۰۰ در شهر تهران زندگی می­کردند و با استفاده از روش نمونه­گیری هدفمند ۳۴۱ نفر انتخاب شد. ابزارهای این پژوهش شامل پرسشنامه­های انسجام خود ریف و هینکه (۱۹۸۳) (EIQ)، تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی و همکاران (۲۰۰۱)  (CER)، فرم کوتاه خود شفقت­ورزی ریس و همکاران (۲۰۱۱) (SCS) و فرم تجدیدنظر شـده نگـرش بـه مرگ وونگ و همکاران (۱۹۹۴)  DAP-R)) بود. روش تحلیل پژوهش، همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون به روش هم‌زمان بود. یافته‌ها نشان داد که بین مؤلفه‌های تنظیم هیجان، شفقت به خود و نگرش به مرگ با انسجام خود در سالمندان ارتباط معنی­داری وجود دارد (۰۱/۰ P). هم­چنین نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که مؤلفه‌های تنظیم هیجان، شفقت به خود و نگرش به مرگ به ترتیب ۵/۷۲ درصد، ۵۸ درصد و ۸/۲۸ درصد از واریانس انسجام خود را تبیین می­کنند (۰۱/۰ P). با توجه به یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که تنظیم هیجان، شفقت به خود و نگرش به مرگ در پیش­بینی انسجام خود در سالمندان نقش اساسی دارند.

صفحه ۱ از ۲    
اولین
قبلی
۱
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به نشریه علمی رویش روان شناسی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Rooyesh-e-Ravanshenasi Journal(RRJ)

Designed & Developed by : Yektaweb