مجله رویش روانشناسی از دادن گواهیهای کاغذی معذور است. لطفا تقاضا نکنید. همه گواهی ها در صفحه شخصی کاربران موجود است.
جستجو در مقالات منتشر شده
۶ نتیجه برای لشنی
زینب لشنی، دکتر محمدرضا شعیری،
سال ۳، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۹۳ ۱۳۹۳ )
چکیده
سپاسگزاری یکی از سازههای روانشناختی نوظهور در روانشناسی مثبتگرا است که با پرسش های بسیاری روبرو می باشد. بدینخاطر هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه ساده بین سپاسگزاری با عواطف مثبت و منفی، شادکامی و خوشبینی، ونیز تبیین میزان سپاسگزاری برمبنای متغیرهای یاد شده بوده است. پژوهش حاضر از نوع همبستگی می باشد. نمونه تحقیق بر اساس روش خوشهای از دانشگاه شاهد و دانشکده ولیعصر انتخاب شده و شامل ۱۲۸ دانشجو با میانگین سنی ۶۲/۲۰ (۲۹/۲=ِsd) بودهاند. ابزارهای مورد استفاده در این بررسی شامل مقیاسهای سپاس-گزاری(GQ-۶)، عاطفه مثبت و منفی (PANAS)، شادکامی آکسفورد و خوشبینی (LOT) بوده است. نتایج مربوط به همبستگی بین متغیر سپاسگزاری و متغیرهای عاطفه مثبت، شادکامی و خوشبینی نشانگر رابطه مثبت و معنادار، و با عاطفه منفی بیانگر رابطه منفی و معنادار بوده است. همچنین، نتایج مربوط به رگرسیون چند متغیره نشاندادهاست که متغیرهای عاطفه مثبت، شادکامی و خوشبینی میتوانند در مجموع ۴۳ درصد از واریانس متغیر سپاسگزاری را پیشبینیکنند. در عین اینکه بین سپاسگزاری افراد با عواطف مثبت و منفی و شادکامی و خوشبینی رابطه معنادار وجود دارد، اما در این پژوهش، متغیرهای عاطفه منفی، شادکامی و خوش-بینی پیشبینی کننده سپاسگزاری میباشند، در حالی که متغیر عاطفه مثبت علیرغم رابطه مثبت و معناداری که با سپاسگزاری دارد، در پیشبینیکنندگی سپاسگزاری نقشی ایفا نمیکند.
راضیه نیک فلاح، دکتر فاطمه گلشنی،
سال ۱۰، شماره ۲ - ( اردیبهشت۱۴۰۰/ شماره پیاپی ۵۹ ۱۴۰۰ )
چکیده
هدف پژوهش حاضر مقایسه ذهنیتهای طرحوارهای، آسیب دوران کودکی و روابط ابژهای در افراد دارای نشانگان اختلال شخصیت مرزی و شخصیت وسواسی- جبری بود. روش پژوهش علی مقایسهای و جامعه آماری این پژوهش شامل تمام افراد مراجعه کننده به مراکز مشاوره دولتی و خصوصی در شهر تهران در سال ۱۳۹۸ بود که از میان آنها براساس خط برش پرسشنامه چندمحوری میلون ۹۰ نفر با نشانگان شخصیت مرزی و ۹۰ نفر با نشانگان شخصیت وسواسی- جبری به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه چند محوری بالینی میلون (۱۹۸۳) (MCMI)؛ پرسشنامه ذهنیتهای طرحوارهای لوبستال و همکاران (۲۰۱۰) (SMI)؛ پرسشنامه آسیب کودکی برنستاین و همکاران (۱۹۹۴) (CTQ) و پرسشنامه روابط موضوعی و واقعیت آزمایی بل (۱۹۸۶) (BORRTI) بود. دادهها با استفاده از روش تحلیل واریانس تحلیل شدند. افراد دچار نشانگان اختلال شخصیت مرزی در مؤلفههای ذهنیت کودک عصبانی (۰۵/۰>P)، ذهنیت کودک تکانشی (۰۱/۰>P)، ذهنیت کودک بیانضباط (۰۵/۰>P)، ذهنیت خودبزرگمنش (۰۱/۰>P)، سوءاستفاده عاطفی (۰۵/۰>P)، غفلت عاطفی (۰۱/۰>P)، خودمحوری (۰۵/۰>P) و دلبستگی ناایمن (۰۱/۰>P) میانگین نمرههای بالاتری نسبت به افراد دچار نشانگان اختلال شخصیت وسواسی- جبری کسب کردند. افراد دچار نشانگان اختلال شخصیت وسواسی- جبری در مؤلفههای ذهنیت محافظ بیتفاوت (۰۱/۰>P)، ذهنیت والد تنبیهگر (۰۵/۰>P) و ذهنیت والد پرتوقع (۰۱/۰>P) و بیکفایتی اجتماعی (۰۱/۰>P) میانگین نمرههای بالاتری افراد دچار نشانگان اختلال شخصیت مرزی کسب کردند. براساس نتاج پژوهش حاضر، به نظر میرسد که روابط ابژهای، ذهنیتهای طرحوارهای و آسیبهای دوران کودکی در شکلگیری نشانگان اختلال شخصیت مرزی و شخصیت وسواسی- جبری نقش دارند.
معصومه گلشنی جورشری،
سال ۱۰، شماره ۱۱ - ( بهمن۱۴۰۰/ شماره پیاپی ۶۸ ۱۴۰۰ )
چکیده
هدف از این پژوهش پیشبینی استرس والدگری بر اساس فراوالدگری، شفقت خود و سرزندگی ذهنی در مادران دارای کودک مبتلا به نارسایی شنوایی بود. روش پژوهش کمّی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش کلیه مادران دارای کودک مبتلا به نارسایی شنوایی شهر تهران در سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۳۹۹ بودند که ۱۵۰ نفر از آنها به شیوه نمونهگیری در دسترس وارد پژوهش شدند. شرکتکنندگان به پرسشنامه استرس والدگری (آبدین، ۱۹۹۵)، پرسشنامه فراوالدگری (هاوک و هولدن، ۲۰۰۶)، مقیاس شفقت خود (نف، ۲۰۰۳) و مقیاس سرزندگی ذهنی (رایان و فردریک، ۱۹۹۷) پاسخ دادند. دادههای جمعآوریشده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندمتغیره تحلیل شد. نتایج نشان داد که بین فراوالدگری، شفقت خود و سرزندگی ذهنی با استرس والدگری رابطه منفی و معنادار وجود دارد (۰۱/۰>P). نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نیز آشکار کرد که ۴/۶۶ درصد واریانس استرس والدگری به وسیله فراوالدگری، شفقت خود و سرزندگی ذهنی تبیین میشود. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که میتوان با ارتقاء فراوالدگری، شفقت خود و سرزندگی ذهنی، استرس والدگری مادران دارای کودک مبتلا به نارسایی شنوایی را کاهش داد.
معصومه گلشنی جورشری، سعید رضایی،
سال ۱۲، شماره ۵ - ( مرداد ۱۴۰۲ / پیاپی ۸۶ ۱۴۰۲ )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی مداخله بازی درمانی مبتنی بر قصه بر بازداری پاسخ و تنظیم هیجان در کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/ بیشفعالی انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعۀ آماری این پژوهش شامل تمامی کودکان ۹-۱۲ ساله مبتلا به اختلال نارسایی توجه/ بیشفعالی شهر تهران در سال ۱۴۰۱ بود. حجم نمونه شامل ۳۰ نفر (۱۵ نفر گروه آزمایش و ۱۵ نفر گروه گواه) از جامعه آماریبود که به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و در دو گروه گواه و آزمایش جایدهی شدند. برای گروه آزمایش ۸ جلسه ۶۰ دقیقه ای جلسات بازی درمانی مبتنی بر قصه انجام شد. در این پژوهش، برای جمعآوری دادهها از مقیاس درجهبندی رفتار کودکان (سوانسون و همکاران، ۱۹۸۰، CBRS)، آزمون استروپ ماه و خورشید (آرشی بالد و کرنز، ۱۹۹۰، SMST) و سیاهه تنظیم هیجان (شیلد و سیچتی، ۱۹۹۸، ERC) استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل آماری دادههای بدست آمده، از آزمون تحلیل کواریانس چندمتغیری استفاده شد. یافتهها نشان داد با کنترل اثر پیش آزمون تفاوت معناداری بین پس آزمون گروه آزمایش و گواه در بازداری پاسخ و تنظیم هیجان وجود داشت(۰۱/۰P<). با توجه به نتایج حاصل از این مطالعه، میتوان نتیجه گرفت بازی درمانی مبتنی بر قصه منجر به بهبود بازداری پاسخ و تنظیم هیجان در در کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/ بیشفعالی میشود.
ویدا شهدادیان، دکتر فاطمه گلشنی، دکتر آنیتا باغداساریانس،
سال ۱۳، شماره ۷ - ( مهر ۱۴۰۳ / پیاپی ۱۰۰ ۱۴۰۳ )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش میانجی درد روانی در رابطه بین خودشناسی انسجامی و رفتارهای خودآسیبرسان در نوجوانان انجام شد. پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی از نوع مدلیابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمام دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر تهران در نیمسال دوم سال تحصیلی ۱۴۰۳-۱۴۰۲ بودند. ۴۱۹ نفر به روش دردسترس در این مطالعه مشارکت داشتند و به مقیاس درد روانی اورباخ و میکولینسر (OMMP؛ اورباخ و همکاران، ۲۰۰۳)، مقیاس خودشناسی انسجامی (ISKS؛ قربانی و همکاران، ۲۰۰۸) و پرسشنامه اظهارات مربوط به خودآسیبی (ISAS؛ کلونسکی و گلن، ۲۰۰۹) پاسخ دادند. تحلیل دادهها به روش مدل معادلات ساختاری انجام شد. نتایج نشان داد که مدل پیشنهادی از برازش مطلوب برخوردار بود. نتایج نشان داد که اثرمستقیم خودشناسی انسجامی بر رفتارهای خودآسیبرسان بهطور منفی معنادار بود؛ در مقابل درد روانی بهطور مثبت بر رفتارهای خودآسیبرسان اثر مستقیم داشت. همچنین نتایج نشان داد که خودشناسی انسجامی بهطور منفی بر درد روانی اثر مستقیم داشت (۰۵/۰>P). نتایج آزمون بوت استرپ نشان داد که درد روانی بین خودشناسی انسجامی و رفتارهای خودآسیبرسان بهطور معنادار نقش میانجی داشت (۰۵/۰>P). نتایج این مطالعه دلالت بر این دارد که خودشناسی انسجامی بهصورت مستقیم و با میانجیگری درد روانی بر رفتارهای خودآسیب رسان اثر دارد.
ویدا شهدادیان، دکتر فاطمه گلشنی، دکتر آنیتا باغداساریانس،
سال ۱۳، شماره ۱۱ - ( بهمن ۱۴۰۳/ پیاپی ۱۰۴ ۱۴۰۳ )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش میانجی حساسیت بین فردی در رابطه بین خودشناسی انسجامی و رفتارهای خودآسیبرسان در نوجوانان انجام شد. پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی از نوع مدلیابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمام دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر تهران در نیمسال دوم سال تحصیلی ۱۴۰۳-۱۴۰۲ بود. ۴۱۹ نفر به روش دردسترس در این مطالعه مشارکت داشتند و به سنجه حساسیت بینفردی (IPSM؛ بایس و پارکر، ۱۹۸۹)، مقیاس خودشناسی انسجامی (ISKS؛ قربانی و همکاران، ۲۰۰۸) و پرسشنامه اظهارات مربوط به خودآسیبی (ISAS؛ کلونسکی و گلن، ۲۰۰۹) پاسخ دادند. تحلیل دادهها به روش مدل معادلات ساختاری انجام شد. نتایج نشان داد که مدل پیشنهادی از برازش مطلوب برخوردار بود. نتایج نشان داد که اثرمستقیم خودشناسی انسجامی بر رفتارهای خودآسیبرسان بهطور منفی معنادار بود؛ در مقابل حساسیت بین فردی بهطور مثبت بر رفتارهای خودآسیبرسان اثر مستقیم داشت. همچنین نتایج نشان داد که خودشناسی انسجامی بهطور منفی بر حساسیت بین فردی اثر مستقیم داشت (۰۵/۰>P). نتایج آزمون بوت استرپ نشان داد که حساسیت بین فردی بین خودشناسی انسجامی و رفتارهای خودآسیبرسان بهطور معنادار نقش میانجی داشت (۰۵/۰>P). نتایج این مطالعه دلالت بر این دارد که خودشناسی انسجامی بهصورت مستقیم و با میانجیگری حساسیت بین فردی بر رفتارهای خودآسیب رسان اثر دارد.