پژوهشگاه علوم انسانی ، mehrnooshhedayati@yahoo.com
چکیده: (2268 مشاهده)
فلسفه برای کودکان، یکی از برنامههای آموزشی مهم است که کودکان را در یک کاوشگری فلسفی، بعنوان ابزاری برای درک بهتر دنیا شراکت میدهد. یکی از کلیدهای موفقیت این برنامه آن است که همزمان با پیشرفت ادراک و فهم مشارکتکنندگان از دنیا یا گفتگوی موثرتر، آنها قادر به ارائه ایدههای بهتر نیز میشوند. اگرچه یکی از ارزشهای بنیادین فبک پیشرفت معرفتی است، اما در ادبیات مربوط به این حوزه، به این مفهوم مهم کمتر پرداخته شدهاست، و آنچه نیز موجود است صرفاً اشاراتی مبهم میباشد. درنتیجه دانش آموزان و معلمین، در یک فضای کندوکاو محاوره ای و باز، در فضایی که هیچ پاسخ از پیش تعیین شده و یا یک نقطه نظر نهایی و یا پاسخ «صحیح» بیچون و چرا که میبایست به سمت آن حرکت کرد وجود ندارد، گم میشوند.
این مقاله میخواهد پرده از بنیاد مفهوم پیشرفت معرفتی، در ادبیات مرتبط با فلسفه برای کودکان برداشته، و سپس آن را به سمت مفهوم شایستهتری رشد دهد. من معتقدم که پیشرفت معرفتی در فبک بواسطه حرکت از مسائل فلسفی به سوی راه حلهای فلسفی، یا بعبارت دیگر از ادراکهای نا متجانس و نامناسب به سمت ادراکهای تغییر یافته صورت میگیرد، به گونهای که در این مسیر مسائل اولیهای که کندوکاو را با آنها شروع کردهایم، کمتر خودنمایی کنند. چارچوب کندوکاو فلسفی به دانشآموزان کمک میکند تا سمت و سوی حرکت شان را از مسائل فلسفی به سوی راه حلهای فلسفی حفظ کنند، و به آنها کمک میکند تا فرسنگشمارهایی که به آنها نشان میدهد در کجای این مسیر قرار دارند را شناسایی کنند. آنها متوجه میشوند که پیشرفت کردهاند، نه به این خاطر که پاسخ «صحیح» را ارائه نمودهاند، بلکه بخاطر اینکه در مقایسه با ادراکات نا متجانس و نا متناسب ناشی از سایر راه حلها، به ادراک بهتری از مسائل دست یافتهاند. نظر من این است که چنین ادراکی از پیشرفت معرفتی، میتواند مشخصه اصلی فبک باشد و بدین صورت میتواند چارچوب مورد نیاز برای هدف اساسی این برنامه، که همانا ایجاد پیشرفت معرفتی است، را فراهم آورد.
نوع مقاله:
تحلیلی |
دریافت: 1397/12/2 | ویرایش نهایی: 1397/12/2 | پذیرش: 1397/12/2 | انتشار الکترونیک: 1397/11/26