1- دانشجوی دکتری روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران. 
 2- دانشیار، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران. 
 3- دانشجوی دکتری روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران. ، golnaz_mazaheri@yahoo.com
 4- دانشجوی کارشناسی ارشد روان شناسی بالینی دانشگاه تهران، تهران، ایران. 
                    
                    
                    چکیده:       (5099 مشاهده)
                    
                    
                    بدون شناخت رویکرد وجودی- انسانگرا نمیتوان فرانکل، تحلیل وجود و معنادرمانی را شناخت. لذا در این نوشتار که از نوع توصیفی- تحلیلی بوده و پس از مطالعه چندین کتاب و مقاله نوشته شد، با مرور مختصر امواج سهگانه روانشناسی، یعنی روانکاوی، رفتارگرایی و انسانگرایی، به معرفی نظریه "خودشکوفایی آبراهام مازلو" و نظریه "مراجع محوری کارل راجرز" به عنوان دو نظریه عمده انسانگرایی، هم در مقام یک جنبش اجتماعی و هم در جایگاه نیروی سوم روانشناسی پرداخته شد. سپس به تفصیل مفاهیم نظریه "تحلیل وجود" فرانکل و شیوه درمانی او تحت عنوان "معنادرمانی"، و همچنین نقاط قوت و ضعف آن شرح داده شد. و در پایان نگاهی مقایسهای به این سه نظریه، در بعد مفهومی و درمانی ارائه شد. در نهایت میتوان چنین نتیجه گرفت، نظریههای خودشکوفایی مزلو و نظریه مراجعمحوری کارل راجرز و نیز نظریه فرانکل هریک به نوبه خود تلاش کردند روح تعالیجویی، آزادی، قدرت انتخاب و مسئولیتپذیری را به انسان دربند تعارضات درونی فرویدی یا اسیر محرکات بیرونی رفتارگرایی بازگردانند.
                    
                    
                    
                    
                    
                    نوع مقاله:  
تحلیلی |
                    موضوع مقاله: 
                    
روانشناسی عمومی  دریافت: 1398/5/14 | پذیرش: 1398/7/28 | انتشار الکترونیک: 1399/4/10